19

6.7K 960 38
                                    

Linkin Park💙Bleed it Out



Jungkook:


چشمامو که باز کردم سینه های تهیونگ روبه روم بودسرمو بردم بالا دیدم هنوز خوابه اروم دستشو از رو کمرم برداشتم بلند شدم رفتم تو حموم
بدنم خسته بود وان رو پر کردم شامپوی بدن شکلاتیمو ریختم توش بعد رفتم داخلش سرمو تکیه دادم
راستش دلم خیلی واسه جین هیونگ و هوسوک هیونگ تنگ شده وقتی نجاتشون دادیم و دیدمشون هم یه عذر خواهی بدهکارم هم اینکه باید سفت تو بغلم فشارشون بدم یادمه هر وقت ناراحتشون میکردم وقتی سفت بغلشون می کردم یکمم خودمو لوس می کردم ناراحتیشون از بین می رفت تازه بعضی وقتا هم یه جوری رفتار می کردم که اونا مقصرن البته اونا واقعا هم مقصرناا باید واقعیتو بهم می گفتن ولی خب این دفعه هم میتونم گولشون بزنم
باید به یونگی هیونگم خبر بدم که ته اوکیه
چشمامو بستم همه ی فکرامو پاک کردم بعد چند دقیقه بلند شدم یه دوش گرفتم حوله پوشیدم بندشو سفت کردم رفتم سمت لباسام اخ لعنتی کمرم یکم درد میکنه حالا شکر می کنم که لنگ نمی زنم ته ی وحشی ولی منکر اینم نمیشم که این وحشی بازیاشو هم دوست دارم
یه شلوار لی پاره برداشتم با تیشرت مشکی شلوارمو پوشیدم

داشتم تیشرتمو می پوشیدم که یه دست دورم حلقه شد یه داد کشیدم کوک:واااای تهیونگ ترسیدم سرشو کرد تو گردنم دیدم چشماش بستس ته:اووووم شکلات من کجا شال و کلاه کرده داره میره؟کوک:باید برم پیش یونگ هیونگ تهیهو دستاشو باز کرد رو به روم دست به سینه وایستاد ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


داشتم تیشرتمو می پوشیدم که یه دست دورم حلقه شد یه داد کشیدم
کوک:واااای تهیونگ ترسیدم
سرشو کرد تو گردنم دیدم چشماش بستس
ته:اووووم شکلات من کجا شال و کلاه کرده داره میره؟
کوک:باید برم پیش یونگ هیونگ ته
یهو دستاشو باز کرد رو به روم دست به سینه وایستاد
ته:چرا اون وقت باااید بری؟
کوک:میخوام بهش بگم تو موافقی و اینکه کی می خوایم بریمو و خیلی سئوال های دیگه
یکم با اخم وایستاد نگام کرد دیدم اخم کرده با حالت کیوت نگاش کردم دستمو انداختم دور گردنش بعد سرمو تکون دارم
کوک:ته ته موهام خیسه موههمو خشک می کنی؟
دوباره همینجوری با اخم نگام کرد لبامو جمع کردم خواستم دستامو باز کنم که دستامو گرفت اورد پایین
ته:بیا اینجا ببینم
منو برد جلو ایینه نشوندم رو صندلی سشوار برداشت اروم موهامو تکون میداد که خشک بشه
ته:موهات داره بلند میشه
کوک:زشت شده یعنی؟
ته:نه دوسش دارم
یه لبخند زدم
بعد اینکه موهامو خشک کرد کلاهمو گذاشتم رو سرم
کوک:ته فعلا کاری نداری من دارم میرم
ته:صبر کن ببینم کجا میری بزار منم بپوشم
کوک:تو کجا میری؟
ته:منم باهات میام
کوک:جدی میگی؟
ته:اره
رفتم یکم نشستم منتظر ته با انگشتام بازی کردم
ته:خب بریم
سرمو بالا کردم نگاش کردم
کوک:اوه فاک

You should not touch anyoneWhere stories live. Discover now