-نایونی بیدار شو ساعت هفته
مثل یه بچه گربه ی پشمالو خوابیده بود و اصلا به حرفای جونگیون بدبخت که داشت خودش رو میکشت اهمیت نمیداد.
-نایون اونی پاشو امشب جشن داریم...
نایون تا کلمه ی چشن رو شنید با اشتیاق از خواب پاشد گفت:چشننننن؟
جونگی هم بایه لحنی که انگار داره شوخی میکنه گفت: اره جشن. تو خوشحال نیستی.
-چرا خیلییییییییی
-پس پاشو برو پایین و کلوب رو تمیز کن
نایون بعد از شنیدن کلمه ی"تمیز"دیگه لبخند از رو لباشمحو شد...
نایون: جونگیا(کره ایها بعد از اسم هایی که صدا میکنن ا میزارن)! میگم من باید برای جشن حاضرم شم. لباس بخرم خودمو ارایش کنم و برم حموم و خیلی کارای دیگه. اما اگه برم پایین رو تمیز کنم دیگه نمیتونم به خودم برسم و مثل کلفتا میرم پیش اون همه ادم :( میگم میشه تو بجووای من بکنی؟
-اما منم کار دارم باید برم بیرون و برای "سبز" وسیله اماده کنم وقت ندارم.
دستاش رو توهم قفل کرد و لب پایینیش رو اورد بالاو لحن خیلی کیوت گفت:جونگیونا! کیوتی میشه بجای من تمیز کنی و رئیس بگی نایون نتونست بیاد :))))
جونگون قلبش به تپش افتاد. گونه هاش سرخ شد. کیوتی!
دیگه نمیتونست نه بگه. اون به شدت کیوت شده بود.
جونگی: عه خب باشه یه فکری میکنم تو برو حاضر شو:)
نایون: مرسیییییییییییییی.
و پرید و بقلش کرد و دوید تا بره حاضر شه.
پاهای جونگی دیگه شل شده بود. میخواست بیوفته زمین ولی تونست خودشرو جمع و جور کنه. نشت رو تخت وبا خوش گفت: من رو بقل کرد بهم گفت کیوتی و کیوت بازی در اورد...
دستش روگذاشت جلوی دهنش و از خوشحالی لبخند زد. غافل از اینکه اون داشت پاچه خاری میکرد.
رفت پایین وبه رئیس کلوب(شی یون) گفت: رئیس. نایون اونیامروز نمیتونه کارش روانجام بده من بجاش انجام میدم.
سانگ ته(یکی ازکارنان کلاب و عضو "سبز"هستش): تو همیشه جای اون دختره کار میکنی. معلوم نیست چه خبره. نکنه عاشقش شدی. یعنی همجنسگرایی.
جونگی: خفه شو عوضی.
رئیس: به کارت برس سانگ ته.
اما سانگ ته تمومش نکرد ادامه داد: تو با این وضیعت چجوری میخوای...
همون لحظه قبل اینکه حرفش تموم شه چه یونگ اومد و سر سانگ ته داد زد: هی سانگ ته یاع! چه غلطی میکنی؟برو به کارت برس.
-اما سونبه نیم(ارشد) من فقط... فقط داشتم...
-ششش گمشو به کارت برس.
بعد گوشش رو گرفت و کشوند. یه نگاه به جونگیون کرد و لبخند زد. جونگی هم برای تشکر لبخد زد.
رئیس: خب داشتی میگفتی که به جای نایون میخوای بیای پایین رو تمیز کنی؟
-بله اون کار داره.
-خب تو هم کار داری اینطور نیست؟ اذوقه امون تموم شده و این دفعه نوبت توئه که بری تهیه کنی.
جونگیون نمیدونست چی بگه. اگه میگفت اره نمیتونس بره و خرید کنه وممکن بود که اخراج بشه. اگا کارای نایون هم انجام نده شاید نایون توبیخ بشه.
جونگیون: رئیس. مشکلی پیش نمیاد. من نمیام جشن میرم تا اذوقه تهیه کنم.
-واقعا؟ میتونی؟ یکم استراحت نیاز نداری؟
-نه من خوبم.
-هرطور راحتی
بعد از گفتن حرفش رفت و جونگیون موند وهزران تا کار وخستگی :(
این پارت اتفاقی نیوفتاد ولی پارت بعدی بهتر میشه؛)
YOU ARE READING
𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒄𝒍𝒖𝒃 ☕︎
Fanfiction➳ Name fic : love club ➳ Genre : comedy , Romance ➳ Couple : Nayoen x Jeongyeon ➳ Channel in telegram : @TWICEZONE9 ⸙ خلاصه ↶ جونگیون که یه دختر ۱۷ ساله اس، پدرش به جنگ میره و بعد چند روز بهشون خبر می رسه که کشته شده. چند ماه بعد وقتی که توی خیا...