Chapter 12

735 122 175
                                    

درک با رسیدن به ایوون متوجه شد یه مشکلی وجود داره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

درک با رسیدن به ایوون متوجه شد یه مشکلی وجود داره.

یه حسی بود که وقتی پاش روی اولین پله نشست موهای گردنش سیخ شد و پیچشی داخل شکمش حس کرد— ولی همین کافی بود تا مکثی کنه و با سرعت وارد خونه بشه.

استایلز وقتی در باز شد از جا پرید، چشماش وقتی با مال مرد ارتباط برقرار کردن گرد و براق بودن. روی زمین اشپزخونه کنار سینک نشسته بود، بازوهاش  دور زانوهاش حلقه شده بودن و انگشتای پاهای برهنه اش مچاله شده بود. سریع دستی بالا اورد تا چشماشو پاک کنه و با پاهای لرزون سعی کرد بلند شه، ولی انگار زانوهاش توان نداشتن و دوباره سرجاش پخش شد.

"استایلز—"

پلاستیک خرید رو روی کانتر ول کرد و سریع جلوش زانو زد و دنبال زخم، کوفتگی و یا خون گشت. هیچی نبود غیر از بوی غلیظ و سنگین غم.

"هی، هی !! چی شده؟!"

شونه های پسر رو گرفت و مجبورش کرد بهش نگاه کنه.

استایلز با حرص صورتشو پاک کرد و لب پایینش رو گاز گرفت و با چشمای درد دیده نگاهی بهش کرد. هنوزم به خاطر بارون خیس و مرطوب بود، بازوهاش زیر لمس درک به خاطر سرما رنگ پریده بودن و مورمورشده بودن. بوی خجالت ازش بلند شد.

"ازم....ازم گرفتنش..."

به زور از گلوش خارج کرد و دستی جلو دهنش گذاشت تا سکسکه و هقش رو خفه کنه. قلب مرد برای لحظه ای مچاله شد. استایلز نیازی نبود توضیح بیشتری بده تا بهفمه منظورش چیه.

"چی؟! کی گرفتش ؟!"

"ریچارد، حوزه. نشان - ازم...ازم گرفتنش..."

به زانوهاش خیره شد و لبشو که به خاطرگاز گرفتن قرمز و باد کرده و کمی براق بودن تر کرد .

اشپزخونه غیر از صدای بارونی که بیرون میبارید توی سکوت فرو رف. درک خشکش زد، دهنش باز بود تا اینکه به خودش اومد و بستش. پره های بینیش با هر نفسی که میکشید بازو بسته میشدن.

"چی؟!"

از دهنش پرید ولی اروم و ترسناک. استایلز رو بررسی کرد که دستاش مشت شده و ناخن شستش رو میخورد.

"اومد اینجا، بعد از اینکه تو رفتی. یه تسویه حساب برای دیشب، فکر کنم. گفت که متعلق به پاسگاهه و شکایت نامه نوشته تا حکم قانونی به دست بیاره بعد اون.....من- من نتونستم کاری کنم. انتخابی نداشتم."

HomeWhere stories live. Discover now