Chapter 11

810 129 215
                                    

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

"فقط دارم میگم، هرکی که تو خونه اش سه تا سشوار داره مشخصه که داره یه چیزی رو مخفی میکنه

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

"فقط دارم میگم، هرکی که تو خونه اش سه تا سشوار داره مشخصه که داره یه چیزی رو مخفی میکنه."

"اره جنازت، اگه یه دونه دیگه رو خراب کنی!"

اسمون خاکستری بعد از ظهر به خوبی از پنجره مشخص بود و به خاطر نور گرم فانوس محو بنظر میرسید. درک درحال حاضر روی راه پله ها بود تا سطل های جدیدی(اگه استایلز دقیق میگفت ۲۲ تا )زیر قسمتهایی که اب چکه میکرد بذاره و استایلز مسئول خشک کردن کتاب ها بود. وقتی از مینتون برگشتن با خونه ی خیس از اب مواجه شدن. نتیجه ی اماده نکردن 'عملیات بارون' توسط درک. تقریبا تمام نصفه شب مشغول تی کشیدن بودن و مرد ساعت ۵ صبح بیدار شد تا سطل های پر رو خالی کنه‌‌. خیلی خوب از همچین خونه ی درب داغون و زوارفته ای مراقبت میکرد.

HomeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora