16

3.2K 593 38
                                    

امروز با چشمای اشکی اومد پیشم
خودشو انداخت تو بغلم و با دوست داشتنی ازین حالت ممکن گفت'جونگوکی'
آه دلم میخواست گریه کنم

داشت گریه میکرد و می‌گفت دوست دخترش رو بازم درحال خیانت دیده...
هیچ وقت فکر نمی‌کردم رئیس مهربونم انقدر احساسی باشه

اون دختره رو همش دارم لعنت میکنم
ولی یه چیزی گفت باعث شد منم بغض کنم

گفت 'اگه اون کسی که برام هر روز گل می‌فرسته و حرفای خوب میزنه رو پیدا کنم محکم بغلش میکنم و هرچی بخواد بهش میدم'
همون موقع دلم خواست بگم من بودم

ولی بیخیالش...
خودش بفهمه:)

💠My Boss_Vkook💠Where stories live. Discover now