17

3.2K 598 23
                                    

امشب باهاش شام بیرون بودم

یه شام دوستانه
دوستای دیگش هم اومدن
یونگی و جیمین
آدمای خوب و خون گرمی بودن
عین خود تهیونگ

زیاد صحبت نمی‌کردم
فقط به خنده های دوست داشتنی تهیونگ خیره میشدم و میتونستم حس کنم معذب میشه بعضی وقتا

معذب شدنش باعث لبخندم میشد
کیوت سکسی

دلم میخواد بغلش کنم
روی پاش بشینم
از گردنش آویزون شم
ببوسمش

بازم منحرف شدم خدا..

برم بخوابم تا منحرف تر نشدم
جینی ناامید میشه..همیشه تلاش میکرد من یه مرد قوی باشم ولی الان شبیه یه بیبی هورنی شدم

خداااااااااا
باید بخوابم جداً







فقط میخواستم بگم سد اند نیست...سونیا و چه به سد اند😂💕

💠My Boss_Vkook💠Où les histoires vivent. Découvrez maintenant