78

2.7K 476 19
                                    

بهترم.. فکر کنم؟
سه ماه گذشته.
خیلی کم توی دفترم می‌نویسم ولی خب فکر کنم حالم یکمی بهتر شده.
دیگه گریه نمیکنم.

ولی قلبم درد می‌کنه هیونگ.
دلم برات تنگ شده.

تهیونگ امروز منو پیش مادرش برد.
فکر کنم مادرش بالاخره راضی شده.
زیاد رفتار خوبی نداشت ولی من انتظار بدتر از این رو داشتم.

خانم کیم یه سگ به اسم لوسی داره.
اون سفید و خوشگله و من واقعا نمی‌خواستم از خودم جداش کنم ولی نگاه های ترسناک خانم کیم منو میترسوند.

تهیونگ برعکس خانم کیم با لبخند نگام می کرد.
تهیونگی خیلی دوستت دارم ♡

اوه تهیونگ حمومه.
الان میاد دیگه...من برم.
خدافظ دفتر عزیزم

پ.ن:هیونگ دلم برات خیلی تنگ شده ♡

💠My Boss_Vkook💠Where stories live. Discover now