55

3K 557 11
                                    

دارم داد میزنم ، اوکی؟
واقعا میگم.

خدایا
امشب خیلی خیلی خوش گذشت.
اون اگه بخواد بره قرار خیلی بامزه تر از همیشه میشه و البته جنتلمن تر:)

فقط من نمی‌دونم مشکل دنیا با من چیه:\
سه بار نزدیک بود بخورم زمین و تهیونگ گرفتتم‌.

آخرش دیگه فکر می‌کرد از قصد خودمو مینداختم که بغلم کنه:'/
برای همین چهارمین بار که نزدیک بود بیفتم بغلم کرد و دیگه نزاشت از بغلش بیرون بیام:')

هنوز بهم چیزی راجب علاقه نگفته ولی واقعا بهم خوش گذشت^^

دوستت دارم تهیونگی~

آها راجب صدا کردنش نگفتم.
وقتی دیدمش بهم میگفت: "الان میخوای چی صدام کنی؟آقای کیم یا ته ته؟"
منظورش نوشتنم توی تو(دفتر) بود:'|
هی مینوشتم تهیونگی منظورم آقای کیمه.

امروزم مرخصی داشتم توی مارکت...فهمیدم دیگه هر اتفاق خوبی میفته کار ته ته اس:)
پس امشب میتونم بخوابم.

شب بخیر دفتر عزیزم♡

💠My Boss_Vkook💠Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang