امروز حداقل بهم یه لبخند زد
آه..
اونم یه نیمچه لبخند که فکر کنم داشته به یه چیز دیگه فکر میکرده و صورتش طرف من بودهواقعا دفترم رو خونده.
در این صورت من دیگه جایی توی این شرکت ندارم
امروز از یکی از همکارام پرسیدم راجب اون روز و گفت که تهیونگ یه دفتر روی میز دیده و بازش کرده و خونده
اوه خبفکر کنم باید دنبال یه کار جدید باشم
فکر بدی نیستشرکتهای دیگه هم مترجم میخوان و فقط اینجا نیست
پس...دیگه نمیتونم ببینمت تهیونگی؟دلم برات به شدت تنگ میشه
دوستت دارم ته ته ای که مال من هیچ وقت نبود:)میرم به سمت بیکاری..
فکر کنم تهیونگ دوست نداشته باشه یه پسری که عاشقشه توی شرکتش باشه چون باعث معذب شدنش میشه
دختر بودم باز یه چیزی...یه فرصت داشتم
ولی... من یه پسرم..
پس خدافظ شرکت دوست داشتنی که منو با عشق زندگیم آشنا کرد 🖤
YOU ARE READING
💠My Boss_Vkook💠
Romance[رئیس من ] جونگ کوک عاشق رئیسش شده اون درمورد همه چی توی دفترش مینویسه و خب...کل اونا از رئیسشه _____ Couple:Vkook _____ وضعیت:تمام شده.