46

3.1K 641 88
                                    

خب مثل این که واقعا دیگه جایی تو دل کسی ندارم:)

سوکجین هیونگ ازدواج کرده و من نبودم...
نامجون هیونگ می‌گفت براش عجیب بوده که من نبودم و هرچی از هیونگ می‌پرسیده اون می‌گفته که جونگ کوک سفر کاری بود و نتونست:)

خب..
آه...من دیگه توی این شهر کسیو ندارم
فکر میکنم رفتن بهترین راه باشه
ولی کجا برم؟پول ندارم..
باید کار کنم و پول پس انداز کنم
بعدش میرم بوسان

آره این بهترین راهه
اونجا پسر خاله ام یوگیوم هست که باهاش زندگی کنم ولی خب..نمی‌خوام سربار باشم
پول جمع میکنم و میرم بوسان
یوگیوم هم هست و تنها نیستم.

اوه مشتری
تهیونگه که...و خب آره:)

____
رفتن...منظورم اینه...مترجم جدیدش و خودش...
دست تو دست هم بودن
فکر می کنم واقعا دیگه جایی ندارم...

باید یه شغل دوم هم پیدا کنم و زودتر برم بوسان
اینطور که بوش میاد تهیونگ...منظورم رئیس کیمه...اون میخواد هر روز بیاد اینجا و عذابم بده

مهم نیست...
تموم میشه

تورو جان جدتون
سداند نیست 😂😔

💠My Boss_Vkook💠Where stories live. Discover now