70

2.7K 500 17
                                    

یه ماه گذشته و من چیزی ننوشتم.
واو..
این رکورده.

واقعا وقت نمی‌کردم چون تهیونگ من رو دوباره به شرکت آورده بود.
به عنوان مترجم.

البته همش به من می‌چسبید و من نگاه های پر حسادت و خنثی و کنجکاو رو حس میکردم.
بعضی ها حتی با نفرت به یه کاپل گی نگاه میکردن.
ما نگفتیم که با همیم ولی تهیونگ انقدر بهم میچسبه تقریبا همه فهمیدن.
ولی خیلی ها فکر میکنن دوست صمیمی هستیم.

من واقعا از زندگیم راضیم=)

💠My Boss_Vkook💠Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum