خب امروز یکم بیشتر باهام صحبت کرد
و...خب یه لبخند زد؟
هی اون واقعا بهم لبخند زدبیخیالش حتما داشته به دوست دخترش فکر میکرده
خب آم...من یه شغل جدید پیدا کردم
روزا میرم و داخل یه کافه رستوران کار میکنم
شب هم بلافاصله بعد از کافه رستوران میرم مارکت
شاید روزی دو یا سه ساعت وقت کنم بخوابم..
چشمام میسوزهولی حداقل جمعه ها شیفت توی هیچ کدوم از شغل هام ندارم و میتونم با خیال راحت بخوابم
تهیونگ...منظورم آقای کیمه
اون توی این مارکت لعنت شده لنگر انداخته
ساعت چهار صبح چه غلطی میکنه؟فقط میاد منو عذاب بده؟از فردا میتونم برم کافه رستوران و کارم رو شروع کنم
پس بهتره الان تا میتونم بخوابمساعت هفت صبحه و تازه شیفتم تموم شده
الان خونه ام.
خونه ام هم اجاره اش داره زیاد میشه و من نمیتونم پرداختش کنم فکر کنم باید خونه رو عوض کنمیه خونه کوچیک تر بهتره
منظورم اینه که..یه چیزی که اجاره اش در حدی باشه که بتونم پول جمع کنمحقوق شرکت کیم خوب بود و من اینطور زندگی خوبی داشتم از نظر مالی ولی الان...خدایا خیلی سخته
میرم بخوابم تا شب
VOUS LISEZ
💠My Boss_Vkook💠
Roman d'amour[رئیس من ] جونگ کوک عاشق رئیسش شده اون درمورد همه چی توی دفترش مینویسه و خب...کل اونا از رئیسشه _____ Couple:Vkook _____ وضعیت:تمام شده.