36

3.9K 489 72
                                    

Jimin

با صدای الارم گوشیم بیدار شدم به ساعت نگاه کردم 2 ظهر بود هوسوک هنوز خواب بود سرم درد میکرد بلند شدم

بعد از سرویس بهداشتی از اتاق بیرون رفتم وارد اشپزخونه شدم کوک داشت یه کارایی میکرد طبق معمول داشت رامن درست میکرد اگه باهاش حرف میزدم جوابم و میداد؟

سعی کردم برای خودم قهوه درست کنم میتونستم نگاهش و حس کنم برگشتم سمتش تا مچ نگاهش و بگیرم ولی اون از من سریع تر بود زمزمه کردم

-ما تو این 10 سال هیچوقت انقدر از هم فاصله نگرفته بودیم

جوابم و نداد قهوه ام و برداشتم و رو میز نشستم دستم و دورش حلقه کردم

-کوک من بهت گفتم رابطمون مثل قبل از .....

پرید تو حرفم:رامن میخوای؟

نگاش کردم بدون نگاه کردن بهم داشت تو ظرف رامن میریخت

-نه میخوام قهوه بخورم

-دیشب چیزی خوردی؟

-نه فقط الکل

-تو استودیوش الکل داشت؟

از قهوه داغم مزه کردم :نه رفتیم کلاب

-پس خوش گذروندین دوتایی

-نه چون انقدر داغون بود که فقط مست کرده بود و چرت و پرت میگفت بردمش خونه اش و برگشتم

کاسه رامن و جلوم گذاشت برگشت تا برای خودش بریزه

-من که گفتم نمیخورم

-تو دیروز حتی ناهار هم نخوردی

لبخند رو لبم نشست :مرسی

کاسه کیمچی و رامن خودش و دقیقا جلوم گذاشت و رو صندلی رو به روم نشست:وقتی مست بود که نبوسیدت مثل دفع قبل که داغون نبود هوم؟

یه لقمه بزرگ با حرص رامن گذاشت تو دهنش از سوپ رامن خوردم گفته بودم رامن های کوک حرف نداره؟اون استاد رامن درست کردن بود

-نه

-چطوری انقدر بهش نزدیکی و کاری باهات نمیکنه؟از این نظر فقط و فقط از این نظر تحسینش میکنم

-اون دست منه کوک که اجازه بدم بهش یا نه من اگه نخوام اون حتی نمیتونه بهم نزدیک بشه

-پس اوندفعه خودت اجازه دادی ببوستت

-اره اجازه دادم فقط اروم شه همین من نبوسیدمش من حتی لبام و از هم باز نکردم حتی تکونش هم ندادم که نکنه به توعه احمق خیانت نکنم

-اون خیانت نبود؟خودت اجازه دادی ببوستت این خیانت نیست؟

-میدونی خیانت چیه کوک؟با اینکه میدونم اون منو میخواد امشب انقدر کنارش و پا به پاش مست میکردم که فردا تو تختش بیدار میشدم این یعنی خیانت با اینکه میدونم ممکنه چنین اتفاقی بیوفته بازم انجامش بدم

IDOL (kookmin)Where stories live. Discover now