Jiminبا سرگیجه وارد خونه شدم کوک رو مبل نشسته بود زل زده بود به در
با دیدن من بلند شد قبل رسیدنش بهم راهم و کج کردم سمت اتاقم وارد اتاق شدم
در و بستم هوپ و یونگی رو تختش نشسته بودن تو بغل همدیگه
با دیدن من شوکه نگام کرد هوسوک تند اومد سمتم-مینی چه بلایی سرت اومده چرا رنگت........
دستش که رو چونم بود خشک شد نگاش رو لب هام و گردنم چرخید
-چیکار کردی؟
دستش و کنار زدم:فقط میخوام حموم کنم
سمت حموم رفتم:احساس کثافت بودن میکنم
وارد حموم شدم و منتظر موندم وان پر شه لباسام و در اوردم مشغول ریختن تمامی شامپو های و لوسیون ها و مواد وان شدم بعد از پر شدنش وارد وان شدم و توش نشستم
Jungkook
نا باور به در اتاق نگاه کردم هوسوک و یونگی اومدن بیرون
-بهتره تنهاش بزاریم
-اون حالش خوب نبود
-میدونیم دیدیمش
-میرم که تنها نباشه
-نرو
به هوسوک نگاه کردم:چرا؟
-گفت میخواد تنها باشه فقط رفته دوش بگیره
-خیلی بهم ریخته بود
-احتمالا به خاطر همین قضیه تمین و اون پست مسخره اشه
-ولی وقتی داشت میرفت اینجوری نبود
-چرا گذاشتی بره؟
-بهم گفت نمیخواد باهام سر و کله بزنه
-فکر کنم تمین یه بلایی سرش اورده
هوسوک با حرص به یونگی نگاه کرد:یونگی
یونگی:مطمئنم جیمین نمیخواسته با هاش باشه اونم به زور متوصل شده
ناباور نگاش کردم:چی میگی؟
یونگی:گردنش و لباش همشون قرمز و متورم بودن
هوسوک:یونگیییی
با عصبانیت سمت در اتاقش رفتم:اون اشغال و زنده نمیزارم
وارد اتاق شدم مستقیم سمت حموم رفتم و در و باز کردم رفتم تو دیدمش تو وان بین کف ها و گوشه وان تو خودش جمع شده بود و میلرزید
*(بچه ام😢)
میتونستم ببینم داره گریه میکنه کنار وان زانو زدم دستم و تو موهاش که نیمه خیس بود فرو بردم
-جیمین
شونه هاش بیشتر لرزیدن هق هقاش بلندتر شد
-اون کاری باهات کرد؟قسم میخورم اگه کاری باهات کرده باشه زنده اش نمیزارم تو نگام کن مینی نگام کن
YOU ARE READING
IDOL (kookmin)
Fanfiction◀کامل شده▶ کاپل:کوکمین(جیکوک) ژانر:عاشقانه_ریل لایف_کمدی زندگی روزمره گروه پشت دوربین و دردسرای رابطه های پنهانی