38

3.9K 475 34
                                    


Jimin

با سرگیجه وارد خونه شدم کوک رو مبل نشسته بود زل زده بود به در
با دیدن من بلند شد قبل رسیدنش بهم راهم و کج کردم سمت اتاقم وارد اتاق شدم
در و بستم هوپ و یونگی رو تختش نشسته بودن تو بغل همدیگه
با دیدن من شوکه نگام کرد هوسوک تند اومد سمتم

-مینی چه بلایی سرت اومده چرا رنگت........

دستش که رو چونم بود خشک شد نگاش رو لب هام و گردنم چرخید

-چیکار کردی؟

دستش و کنار زدم:فقط میخوام حموم کنم

سمت حموم رفتم:احساس کثافت بودن میکنم

وارد حموم شدم و منتظر موندم وان پر شه لباسام و در اوردم مشغول ریختن تمامی شامپو های و لوسیون ها و مواد وان شدم بعد از پر شدنش وارد وان شدم و توش نشستم

Jungkook

نا باور به در اتاق نگاه کردم هوسوک و یونگی اومدن بیرون

-بهتره تنهاش بزاریم

-اون حالش خوب نبود

-میدونیم دیدیمش

-میرم که تنها نباشه

-نرو

به هوسوک نگاه کردم:چرا؟

-گفت میخواد تنها باشه فقط رفته دوش بگیره

-خیلی بهم ریخته بود

-احتمالا به خاطر همین قضیه تمین و اون پست مسخره اشه

-ولی وقتی داشت میرفت اینجوری نبود

-چرا گذاشتی بره؟

-بهم گفت نمیخواد باهام سر و کله بزنه

-فکر کنم تمین یه بلایی سرش اورده

هوسوک با حرص به یونگی نگاه کرد:یونگی

یونگی:مطمئنم جیمین نمیخواسته با هاش باشه اونم به زور متوصل شده

ناباور نگاش کردم:چی میگی؟

یونگی:گردنش و لباش همشون قرمز و متورم بودن

هوسوک:یونگیییی

با عصبانیت سمت در اتاقش رفتم:اون اشغال و زنده نمیزارم

وارد اتاق شدم مستقیم سمت حموم رفتم و در و باز کردم رفتم تو دیدمش تو وان بین کف ها و گوشه وان تو خودش جمع شده بود و میلرزید

*(بچه ام😢)

میتونستم ببینم داره گریه میکنه کنار وان زانو زدم دستم و تو موهاش که نیمه خیس بود فرو بردم

-جیمین

شونه هاش بیشتر لرزیدن هق هقاش بلندتر شد

-اون کاری باهات کرد؟قسم میخورم اگه کاری باهات کرده باشه زنده اش نمیزارم تو نگام کن مینی نگام کن

IDOL (kookmin)Where stories live. Discover now