Jimin
شماره تهیونگ و گرفتم بعد دو سه تا بوق جواب داد
-بله مینی
-کجایی؟
-هتل
-هتل؟
-اره دیشب با یکی سکس داشتم
-مواظب بودی درسته؟
-اره بودم نترس همه مثل کوکی احمق نیستن
-مشکلی داره اون مثل تو حرفه ای نیست؟
-الان از اینکه بهش گفتم احمق ناراحت شدی؟
-سجین هیونگ سراغت و میگرفت پسرا گفتن صبح زود رفتی بیرون
-باشه ممنون مینی الان برمیگردم میبینمت
گوشی و قطع کردم
هوسوک:ته ته بود؟
-اره
جین:کجاست؟
-هتل
جین:اوه گاد من واقعا تحمل یه تشنج دیگه و ندارم
-گفت حواسش هست
نامجون:امیدوارم
نامجون بلند شد :من میرم استودیو
هوسوک و جین هم بلند شدن:ماهم میایم
هوسوک:من میخوام تمرین کنم کامبک نزدیکه همه مون باید تمرین کنیم
هر کدوم رفتن دنبال کار خودشون کوک همچنان زل زده بود به من نگام و دوباره ازش گرفتم یونگی هم زل زده بود به کوک از رو مبل بلند شد
-باهم دگ دعوا نکنید شما دوتا احمق که همدیگه و میخواید دگ چه مرگتونه
*(حرف راست و از یونگی بشنوین دگ😁)
و گذاشت رفت به کوک نگاه کردم
کوک:قضیه این دختره حل شد فقط مونده رسانه ها که بخش رسانه کمپانی درستش میکنه
سرم و تکون دادم
کوک:من دوباره میخوام برگردیم پیش هم همینقدر فاصله بسه نمیخوام دگ بزارم تنها اطراف اون ادم باشی دلم نمیخواد حتی یه لحظه دگ باهاش برخورد داشته باشی حتی دگ اسمش و بیاری
بلند شد اومد سمتم جلوم روی میز نشست پاهام و بین پاهاش گیر انداخت:دیشب وقتی تو بغلم خوابت برد تازه فهمیدم قبل تمام این ماجرا ها چقدر ارامش داشتم
از عذاب وجدان داشتم خفه میشدم زمزمه کردم:اول من بوسیدمش
دستش که موهای تو صورتم و کنار زده بود رو لاله گوشم خشک شد
دستش مشت شد رو ران پام قرار گرفت خم شد سمت من:چرا؟
اشکم رو دستش ریخت سرم از این پایین تر نمیوفتاد
YOU ARE READING
IDOL (kookmin)
Fanfiction◀کامل شده▶ کاپل:کوکمین(جیکوک) ژانر:عاشقانه_ریل لایف_کمدی زندگی روزمره گروه پشت دوربین و دردسرای رابطه های پنهانی