⸸ CHAPTER 8

812 171 30
                                    

CY POV :

"کجا داری میری؟!"

جفتشون وقتی دیدن بکهیون از سرجاش بلند شد زهره ترک شدن ؛ " بک بس کن! بگو که راجع به این کار جدی نیستی!"

جیون وقتی فهمید بکهیون کجا قراره بره راهشو سد کرد.

بکهیون بهش پرید "چیه؟! آروم باشید هرزه ها ! من فقط قراره باهاش صحبت کنم اینجوریم نیست که انقدر سریع براش زانو بزنم!" وقتی دید دوستاش یه مقدار شل کردن چشماشو چرخوند.

هیچول و جیون وقتی نتونستن جلوی بکهیون رو بگیرن سرجاشون ،دور میز، نشستن و با استرس دوستشونو تماشا کردن که چطور داشت به سمت اون غول -که داشت سرشو به اطراف می چرخوند- می رفت.

از اون طرف چانیول تمام توجهشو به استیج اصلی، جایی که دوتا دختر داشتن یه آهنگ پاپ رو اجرا می کردن، معطوف کرده بود. با اینکه بنظر میومد داره دخترا رو دید می زنه ولی توجه اصلیش به سمت آدمای دور استیج بود. از گوشه چشمش متوجه شد که یکی داره به سمتش میاد، برگشت نگاه کنه که یهو دید بکهیونه و چشماش از تعجب گرد شد. نگاه خیره ش رو از فرق سر تا نوک انگشتای پای بکهیون پایین آورد‌.

بکهیون به طرز باشکوه و خیره کننده ای داشت به سمتش قدم بر می داشت، با اون موهای بهم ریخته ی قهوه ای و میکاپ غلیظ چشماش، دو تا دکمه ی بالای پیرهنش که باز گذاشته بود و شلوار چرم و جذبی که پایین تنه ش رو با سخاوت به نمایش گذاشته بود.

اخمای چانیول با دیدنش تو هم رفت و کسی متوجه آب دهنش ،که با استرس قورت داد، نشد.

"یول!"

بکهیون به اون پسر اخمو لبخند از خودراضی همیشگیش رو زد و گفت " باید دوباره غافلگیر بشم؟! ما بازم باهمدیگه تو یه بار کوفتی هستیم!"

حرفاشو با صدای بلند می زد تا از بین موزیک سرسام آوری که پخش می شد شنیده بشه. چانیول قبل از اینکه نگاه خیره ش رو دوباره به سمت استیج اصلی برگردونه چشماشو چرخوند. امشب وقتی واسه کصشرای بیون بکهیون نداشت، اینم متوجه شد که وقتی بکهیون جوابی ازش نشنید تعجب کرد و با زبونش صدای تیک مانندی درآورد. بکهیون مسیر نگاه چانیول رو دنبال کرد تا به استیج اصلی رسید و پرسید " به کی داری نگاه می کنی؟" به خاطر اختلاف قدیشون مجبور شد یه مقدار رو نوک انگشتاش بلند شه تا ببینه.چانیول به دست بکهیون که رو پای اون گذاشته بود تا ازش به عنوان تکیه گاه استفاده کنه و رو انگشتاش بلند شه نگاهی انداخت ، با اینحال دستشو از رو پاش پس نزد.

پرسید " وایسا ببینم ، اون دوتا دختره رو دید میزنی؟" و برگشت تا بهش نگاه کنه و این حرکتش باعث شد چان نگاهشو خیلی سریع از دستای بک بگیره. بکهیون متوجه این کارش نشد واسه همین اخمی کرد و گفت " نه من فقط منتظر یه دوستم. حالا اگه میشه_" وقتی دید بکهیون داره با کنجکاوی یه چیزی رو زیرلب زمزمه می کنه حرفشو قطع کرد.

THE SEVEN DEADLY SINS || هفـت گنـاه مرگـبارWhere stories live. Discover now