⸸ CHAPTER 27

411 112 35
                                    


" پدر ایده آل"

"عالی شد!"

سریع هدفون رو از روی گوشش برداشت و دور گردنش انداخت. آدمای پشت شیشه ضخیم استودیو با چشمای منتظر بهش خیره شده بودن.

"خوبه! خوبه! همینطوری انجامش بده، جانی. حالا نوبت خوندن این پارته..."

با اعتماد به نفس به پشتی صندلیش تکیه داد، دستاشو به هم کوبید و به کاغذای توی دستش زل زد. آدمای روبه روش همچنان منتظر بودن و چشم ازش برنمیداشتن.

"همینجا تمومش میکنیم"

نگاه ترسیده پسرا بین خودشون رد و بدل شد، تعجب کرده بودن که چرا یهویی تهیه کننده وسط کار استراحت داده.

"اممم.... هیونگ، خوب انجامش دادیم؟"

یکی از پسرا آروم و ترسیده ازش پرسید، سرشو بالا آورد و لبخندی زد.

" تقریبا آره!"

"بقیه اشو امروز انجام میدیم؟"

همینطور که داشت راه میرفت و از استودیو دور میشد، تنظیم کننده پشتش راه افتاده بود و ازش سوال میپرسید. کلاهی که با رنگ تیره هودی و شلوارک ساده ش سِت شده بود رو سرش کرد و یه راست به سمت خروجی قدم برداشت.

"هنوز مطمئن نیستم. الان باید یه جای مهم برم."

با اینکه تیپش ساده و اسپرت بود اما هرکسی میدیدش یا بهش تعظیم میکرد یا در مودبانه ترین و رسمی ترین حالت حالشو میپرسید و جواب دیگه ای به جز سر تکون دادن جزئی تحویل نمیگرفت.

"جدا از این، بذار بچه ها استراحت کنن. هفته سخت و پرکاری رو پشت سر گذاشتن."

خنده مرد بلند شد.

"یک هفته سخت و پر کار به لطف تو. خودت مجبورشون کردی یک هفته تمام روی این پروژه کار بکنن و حالا نگرانشونی؟! دارم جدی میگم چانیول، بد نیست بعضی اوقات با کارمندات گرم بگیری. از این قیافه رئیس سختگیر بیرون بیا، خود ما الکی بهت رئیس میگیم."

یکی از ابروهاش بالا پرید.

"مگه همینطور نیست؟ این پروژه آلبوم خودشونه، پس باید تمام تلاششونو پای کار بذارن. من پرستار بچه نیستم، فقط دارم کمکشون میکنم تا موزیک با کیفیت بسازن."

"بله، درست میفرمایید تهیه کننده لویی.. بعضی اوقات جداً برام سوال میشه اگه چند سال پیش اون قرارداد بزرگ ژاپن بهم نمیخورد، چه اتفاقی میوفتاد."

از خنده مرد کنارش پوزخندی زد و شونه ای بالا انداخت، نمیدونست باید چی بگه. درواقع... هیچوقت دوست نداشت درباره ش حرفی بزنه.

"شرط میبندم نمیتونستی به این سرعت پولدار بشی. منظورم اینه..."

با اینکه به روبه رو خیره شده بود اما کاملا حواسش به حرفای تنظیم کننده بود.

THE SEVEN DEADLY SINS || هفـت گنـاه مرگـبارDove le storie prendono vita. Scoprilo ora