⸸ CHAPTER 18

770 159 175
                                    


THIRD POV :

" بک. "

بکهیون بلافاصله چرخید تا شخصی رو که انقدر پرخاشگرانه صداش میزد رو ببینه. چهره ش بی حالت باقی موند ولی طرز قورت دادن آب دهنش مهر تأییدی بر این بود که چقدر شوکه شده.

" تو اینجا چیکار می کنی ؟"

" چرا بهم نگفتی بکهیون؟" جیون شروع به گریه و زاری کرد و صداش بالا رفت " چرا راجع به همه این اتفاقات چیزی نگفتی ؟! راجع به خودت و چانیول ؟ تمام این مدت داشتی این مسائلو از من مخفی می کردی! تمام این مدت فکر می کردم شاید در حقت بدی کردم که اینطوری شدی !"

کاملا مشخص بود یه مقدار مسته ولی عصبانیتش باعث می شد حرفاش مثل حرفای یه آدم هوشیار به نظر بیاد.

" چون چیز مهمی نیست."

" چطور مهم نیست ؟" کم کم داشتن توجه آدمای اطرافشون رو جلب می کردن ولی جیون همچنان داشت به حرف زدن هیستریک و عصبیش ادامه می داد " فقط بگو که با خودت فکر می کردی من هیچوقت متوجه نمی شم! من__" صداش شکست برای همین قبل ادامه دادن آب دهنشو قورت داد ، چشماش پر از اشک بودن " بخاطر اینکه... ت-تو فکر می کنی من احمقم مگه نه ؟ بین همه ی دوستات من از همشون کمتر جدّیم... من از اون دسته آدمای سرخوشم. می دونستم. اینو می دونستم." داشت لبخند می زد ولی صداش به موازات قلب بکهیون داشت تیکه تیکه می شد.

" جیون، من هیچوقت به تو همچین دیدی ندارم! در واقع هیچکدوم از ما نداریم!"

بکهیون ابروهاشو درهم کشید ، به شدت حس می کرد نیاز داره تا دوستشو بغل کنه و نگهش داره ولی جلوی خودشو گرفت.

انگار که دیگه به حرفای بک گوش نمی داد ، پشت سرهم آب دهنشو قورت می داد تا خودشو جمع و جور کنه و بدون اینکه درهم بشکنه حرفاشو رک و پوست کنده بگه.

" اشکالی نداره. دیگه قبولش کردم." بکهیون یه بار دیگه دهنشو باز کرد ولی جیون اجازه ی حرف زدن بهش نداد " ولی چیزی که نمی تونم بپذیرم اون دیدگاهیه که راجع به من تو ذهنتون دارین. برعکس همه ی شماها ، من می تونم یه حرکتی بزنم."

"جیون!"

بکهیون چندباری صداش زد ولی اون دختر سریع تر از این حرفا بود. بلافاصله چیزمیزاشو جمع کرد تا دنبال جیون بره ولی وقتی فهمید که اون محوطه رو ترک کرده پشماش ریخت. بک ماشینشو نیاورده بود.

فحشی داد و تصمیم گرفت به شخصی که فکر می کرد بتونه کمکش کنه زنگ بزنه.

═════════•°𝒯𝒽𝑒 𝒮𝑒𝓋𝑒𝓃 𝒟𝑒𝒶𝒹𝓁𝓎 𝒮𝒾𝓃𝓈 •°•═════════

بکهیون تمام چیزایی رو که قبل از پیدا کردن جیون تو این بار ، در حال بزن بزن با دخترعمه ش ، اتفاق افتاده بودن رو به یاد میاورد. یادش نمیومد چطور قبل از اینکه جیون شین رو بکشه ، خودشو سر بزنگاه رسونده. نمی تونست خودشو سرزنش نکنه. اگه به حرف سهون گوش کرده بود می تونست جلوی جیون رو بگیره.

THE SEVEN DEADLY SINS || هفـت گنـاه مرگـبارOnde histórias criam vida. Descubra agora