Jung Hoseok Pt. 2

56 16 11
                                    

- جونگ کوک واسه صاف کردن حساب امروزش باید خیلی جون بکنه

نگاهم به سمت تهیونگ برمی‌گرده و خنده‌م می‌گیره. تهیونگ هم با خنده شونه‌ای بالا میندازه و هر دو سعی می‌کنیم با دقت به دستورالعمل‌های سوکجین گوش کنیم تا خودمون و اونو توی دردسر نندازیم. با این حال خیلی زود متوجه میشم که تهیونگ باز دنبال بازیگوشیه و با آرنج سقلمه‌ای بهش می‌زنم. اما تهیونگ نگاهش رو از پنجره نمی‌گیره و به بیرون زل زده. نگاهم رد نگاهش رو دنبال می‌کنه و جیمین رو می‌بینم که انگار چیزی توی بغلش گرفته و سومین جیغ زنان ازش فرار می‌کنه و پشت استاد کو پناه می‌گیره. با این حال جیمین به این راضی نمیشه و دوباره به سومین نزدیک میشه و توی اون لحظه‌ست که بچه گربه‌ای رو توی بغل جیمین می‌بینم. جیمین از سمت راست استاد به سومین نزدیک میشه و سومین به سمت چپ فرار می‌کنه. اما جیمین دوباره و این بار از سمت چپ حمله می‌کنه و سومین پا به فرار میذاره. خنده‌مو با نهیبی که سوکجین بهمون می‌زنه، می‌خورم و سعی می‌کنم گوش کنم اما تهیونگ توی این خنده با من شریک نیست. در حالی که توی خودش رفته، به سمت سوکجین برمی‌گرده و با لحن مرده‌ای زمزمه می‌کنه: «چی می‌گفتی، هیونگ؟»

سوکجین چشماش رو توی حدقه می‌چرخونه و خسته‌تر از همیشه می‌پرسه: «این جا نردبون دارید؟»

- برای چی؟

- برای این که قد من فقط ۱۷۹ سانتی‌متره!

تهیونگ همچنان گیج و مبهوت به سوک‌جین خیره شده، فقط به خاطر این که زودتر کارمون رو انجام بدیم به کمکش میرم و میگم: «برای نصب دوربین‌ها نردبون لازم داریم.»

- آها... فکر کنم یکی توی انبار باشه، میرم بیارمش.

تهیونگ از ساختمون بیرون میره و من هم دنبال سوکجین راه می‌افتم تا محل نصب دوربین‌ها رو علامت گذاری کنیم. بعد از چند دقیقه‌ی طولانی بالاخره سوکجین بعد از این که کل گوشه و کنار خونه رو بررسی و محل‌های مورد نظرش رو با نوار چسب قرمز رنگش علامت گذاری می‌کنه، دوباره به طبقه‌ی اول برمی‌گردیم که حالا به خاطر برگشتن استاد کو و شاگردهاش پر از سر و صداست.

خیلی طول نمی‌کشه که منبع سر و صداها رو پیدا کنم. مثل این که جیمین تصمیم گرفته گربه‌ی سیاهی رو که توی باغ پیدا کرده، با خودش توی خونه بیاره و البته که سومین نسبت به این کارش جبهه گرفته و با قاطعیت سعی داره به جیمین حالی کنه که یا جای اون توی این خونه‌ست و یا جای گربه!

برخلاف من که با جدیت بحث رو دنبال می‌کنم و منتظرم ببینم آخرش کی برنده میشه، سوکجین به محض دیدن تهیونگ که بی سر و صدا و با فاصله از گربه یه گوشه ایستاده، صداش می‌کنه و میگه: «آوردیش؟»

تهیونگ با سر به نردبون زنگ‌زده‌ای که به دیوار تکیه داده، اشاره می‌کنه.

- خوبه، ما محل نصب دوربین‌ها رو علامت گذاری کردیم، فقط باید نصبشون کنیم.

Who's NextWhere stories live. Discover now