chapter 1🍷

7.9K 614 33
                                    

۳ سال و ۹ ماه و ۱۳ روز پیش اگه بهم میگفتن قراره تا اینجا پیش برم که رنگ خون ادما واسم بی رنگ شه
خودمو میکشتم...بدون هیچ تعللی...شاهرگ اصلی گردن اگه بریده بشه فقط ۱۰ ثانیه وقت میخواست تا آینده ی گوهم هیچ وقت رقم نخوره....دقیقا همون رگی که چانیول عاشق بوسه زدن روشه

-بک؟.....بک...الو
صدای دی او بود که باعث شد از خیال خوشم بیام بیرون..خیلی خوش درست زمانی که داشتم خون روی گردن بیون بکهیون ۳ سال پیش رو میدیدم
-بله
-کجایی؟
-همینجا
نمیدونم چرا ولی امروز بدجوری سردرد داشتم و صدای دی او باعث میشد بخوام با میخ اعصب های پاراسمپاتیکمو رو پاره کنم
-اَه اون سیگاره کوفتیتو خاموش کن بک بوش داره حالمو بهم میزنه
-اخراشه
-میدونی ارباب دوس نداره سیگار بکشی
-میدونم
-و میدونی اگه بفهمه قراره چه بلایی سرت بیاره هوم؟
یک نفس تیز کشیدم...مگه میشد یادم بره..اروم زمزمه کردم
-میدونم
-پاشو خاموشش کن حوصله ندارم دوباره نشتو یک ماه ببرم بیمارستان و برگردم
برای زانو های سستم خیلی سخت بود..بدنم کرخت شده بود ولی حرفای حق دی او هیچوقت جواب نداشت
پنجره ی مرکزی اتاق باز بود.. سره سیگار ته مونده رو گذاشتم رو لبه اش و به نابودی اتیش در اثر کمبود اکسیژن نگاه میکردم...با فکری که به ذهنم رسید پوزخند زدم...این شعله های اتیش که برای زنده موندن ضجه میزدن بشدت شبیه خودم بود...‌من بکهیون ۱۹ ساله پاک رو در حالی که ضجه میزد کشتم خودم بدون کمک کسی
-اونو اونجا خاموش میکنی پس لکه سیاهشم لیس بزن بره
-به مسیح حاضرم از ارباب کتک بخورم اما غرغروای تو رو نشنوم کیونگ
با چشم غره ی بدی که دی او بهم رفت دوباره رومو کردم به سمت پنجره باز و سعی کردم نفس بکشم
-با اون لباسا نرو جلوی پنجره کلی شرخر اونجاست
-به تخممه
-اره ولی مطمئن باش به تخم ارباب نیست میدونی رو بدنت حساسه ....تو این خونه هر چقدر میخوای بدون شلوار بگرد ولی بیرون از اینجا بدنتو بپوشون
حالت تهوع هام دوباره شدت گرفته بود و بشدت میخواستم بالا بیارم ولی چیزی تو معدم نبود که بخواد بیرون بیاد...دهنم مزه گس سیگار میداد و دی او داشت مثل مامانا سرم غر میزد....۱ دقیقه و تمام ...همه ی صبرم تموم شد با حالت کفری گفتم:
- بسه دیگه بفاکم دادین همتون بکهیون پاشو بکهیون بشین بکهیون خفه شو بکهیون ناله کن زندگیم تو گوه غرق شده بعد تو نگران سیگار کشیدنمی؟؟
با پوزخند ادامه دادم:واقعا؟خودتو اربابت برین به جهنم
انقد داد زدم که با احساس پیچش ناجور شکمم دویدم سمت حموم کنار وان زانو زدم و شروع کردم به عوق زدن ولی هیچی...هیچی غیر از مزه تند و گند اسید معدم
دستای تپل و نرمی رو کمرم نشست حدسش سخت نبود که دی او بازم داره با قیافه متاسف نگام میکنه
پیشونیمو به سنگ وان تکیه دادم و بی حس به سرامیک حموم زل زدم
-متاسفم بک
با صدای ضعیفی گفتم:
-مهم نیست خوبم
-وایسا برم برات یچیزه گرم بیارم

بعد از اینکه یکی از معجون های مخصوص هَتی رو خوردم احساس بهتری داشتم...خدمتکار سیاه پوست ما زیادی مهربونه...تو امریکا بدنیا اومده بود ولی هیچوقت حتی خیابون های اونجا رو از تلویزیون هم ندیده....اعتراف میکنم که کره ایش افتضاحه و خیلی وقتا بدون فهمیدن حرفش براش سر تکون میدم
وقتی میگم مهربون منظورم الزاما پاک هم نیست...روش هتی با بقیه افراد باند فرق داره و به جای استفاده از گلوله فقط کافیه سره طرف رو ۱۱۰ درجه در جهت مخالف بچرخونه و بنگ
و در مورد پاک بودنش باید بگم ۵ تا بچه نامشروع داره که هیچ کس غیر از ارباب از هویت پدر بچه ها خبری نداره....
اخ خفه ای بخاطر درد یهویی بازوم کشیدم و برگشتم سمت کیونگ که بغلم رو صندلی های مینی بار کنار استخر نشسته بود
-چته؟
-یه ساعته این زبون بسته داره با تو حرف میزنه
-نمیفهمم چی میگه
-احتمالا داره واسه نخوردن داروهات سرزنشت میکنه
-تو کم بودی اینم اضافه شد
-فقط جوابشو بده بک وگرنه اخر باید با چسب نواری خفش کنیم
سرمو چرخوندم سمت هتی که هنوز داشت با من تند تند حرف میزد
-باشه هتی غلط کردم لطفا بس کن مغزمو شخم زدی
خب این در واقعه چیزی بود که از ته دل میخواستم بگم ولی هنوز یادم نرفته دفعه پیش که باهام قهر کرد تا ی هفته فقط نودل سرد به خوردم داد پس گفتم:
-متاسفم هتی سعی میکنم قرصامو به موقع بخورم
هتی دندون غروچه ای کرد و رفت بالاسر غذاش
-فردا شب پرواز ارباب تو سئول میشینه
-جیونگ بهم گفت
-و میدونی ژنگ قراره براش مهمونی بگیره
-ژنگ کیه؟
-حدس بزن
-کیونگ من هنوز توانایی بالا اوردم اونم دقیقا رو سرتو دارم
-هر چی بالا بیاری رو با سس گوجه دوباره به خوردت میدم
-خب کیه؟
-۱۵ ژانویه...انبار کارتر...۱۱۲ نفر کارگر....
۲ زن و۱۱۰ تا مرد...جنوب پاراگوئه با ده لیتر متان خالص رفت رو هوا و تبدیل به ی کوه کربن شد
جملات کیونگ کوتاه بودن درست مثل چندتا کد ...کدهایی که خوب رو سیستم عصبی بکهیون اثر می ذاشتن
MZZ-
- درسته...تنها چیزی که از اون فاجعه انسانی مونده همین کلمس
-مونگ ژنگ
-اوهوم
حرفی نداشتم ....واقعا هیچی تا قبل از اونروز تقریبا نصف مردم پاراگوئه داشتن تو خیابونا بخاطر محصولاتشون میرقصیدن و در عرض ۲۴ ساعت همون محصولات برای دفن عزیزانشون استفاده شد......تنها گناه کارگرا این بود که زیادی بی گناه بودن...و این تاوانی بزرگی تو این مسیره داره....منم تاوان پس دادم

-برام ی جا جور کن
-تو مهمونی؟
-اره
-کسی هست تو رو نشناسه؟
سرمو تکون دادم
-نه بین رقصنده های فاحشه ی جا برام جور کن...سالن اصلی...درست جلوی صندلی ارباب پارک

🍷Running out of time
I really thought you were on my Side
But now there's nobody
By my side 🍷

🍷The 100 million dollar prostitute🍷{Chanbaek Ver.}Where stories live. Discover now