حالی که داشتم قابل توصیف نبود
هقهق اشکاش و اعترافش
من میترسیدم وقتی به خودش بیاد یه کاری بکنه
درسته ما مردیم و دیگه اتفاقی برامون نمیوفته ولی باز نگران بودم+تو کالج هم به تو فکر میکردم ، راستش جسیکا خیلی شبیه تو بود ،ولی تو نمیشد
×حسی که برادری نیست...به جان نگاه کردم
اون از حس من به سم خبر داشت
خودم وقتی که سم به کالج رفت ، وقتی خیلی داغوون و مست بودم راجبش به جان گفته بودم+میدونی دین وقتی اومدی و گفتی پدر ناپدید شده اونقدر از اومدنت خوشحال شدم که خدا میدونه ، دلم میخواست توهم مثل من بودی اما
از دست خودم عصبی بودم
عصبی و ناراحتبه صورت عصبی به لبم دست کشیدم و به سمی خودم که با هقهق حرف میزد نگاه کردم
+مرگ جس و شروع دوباره ی داستان ما ، سعی کردم حسم رو پنهون و بهش عادت کنم ولی هروقت که میدیدمت
چشمامو بستم چون نمیتونستم بیشتر از این اشکاش رو تحمل کنم
+ولی تو مثل من نبودی ازم میخواستی با این و اون قرار بزارم و این آزارم میداد اما برای اینکه تو از حسم با خبر نشی ، کاری که میگفتی رو میکردم
تک خنده ی سم و تکون دادن سرش که باعث میشد موهای لختش تکون بخوره
+هروقت که میدیدم با بقیه گرم میگیریو هرکار دیگه ای باهاشون میکردی ، حسادت میکردم پس تصمیم گرفتم مثل خودت بشم ، وقتی از عشقت تموم وجودم میلرزید با بقیه قرار میزاشتم و تورو توی ذهنم تصور میکردم
سم خندید
این حرفاش
این حرفا درد داشتن
این حرف ها از سمی بعید بودکسی که اینقدر به احساسات بقیه احترام میزاشت و میترسید که به احساسات اونا ضربه بزنه
+آره من بعضی واقتا با عشقی که به تو داشتم به کسی تبدیل میشدم که حالم ازش بهم میخورد ، من و تو خیلی روزای تلخ و شیرین باهم داشتیم اما دلم به این خوش بود که تو هستی ، میدونم به کستیل علاقه مندی و این منو عذاب میده
نه این دروغه
من هیچ حسی به اون ندارم
مگه میتونم با وجود شخصی مثل سم عاشق اون بشم
اون رفیق من بود نه چیز دیگه ای-تو اشتباه میکنی
سم بهم لبخند زد
+خیلی وقت ها آرزو میکردم که کاش اشتباه کرده باشم ، یادته اون نمایش تئاتر ، خوشحال بودم که اونا من و تورو باهم شیپ میکردن و تو با اون مشکلی نداشتی ، اما با کستیل ، تو عصبی میشدی
قهقهی سم
+دهنتو ببند و بشین تو ماشین ،میدونی اون روز خیلی خوشحال بودم اما بعد به این فکر کردم نکنه چون اونا از حست نسبت به کستیل فهمیدن عصبی شدی
-سم
YOU ARE READING
( Wincest )( j2 ) Supernatural / season 15 Continuation of the last part
Fanfiction📌وضعیت: متوقف شده.🪧🤎 سوپرنچرال / فصل 15 ادامه قسمت آخر : احساسی غیر از برادری ، احساسی به نام عشق Supernatural / season 15 Continuation of the last part: A feeling other than brotherhood, a feeling called love ... من عاشقت بودم و حتی مرگ من هم ن...