من مال توئم دین :)

107 19 53
                                    

دین بوسه ی کوتاهی روی لبام گذاشت و کمی ازم فاصله گرفت

-من میرم ماشین رو بیارم ، از اینجا تکون نخور باشه ؟

و به چشمک شیطنت آمیز
با فکر اینکه چی تو سر دین میگذره میتونستم حس کنم که گونه هام قرمز شدند

به رفتنش رنگاه میکردم
من حتی عاشق طرز راه رفتنش بودم

اون عشق من بود و الان

حس عجیبی داشتم

میدونید چه حسیه وقتی بعد از یک عمر خیر و آرزو به چیزی که میخوای برسی ؟

یه آرامش و یه ترس درون شکل میگیره

آرامش وجود اون فرد

و ترس از دست دادنش

البته اینجا بهشته و دیگه از ، از دست دادن خبری نیست

°هی سمی

مو به تنم سیخ شد من اون صدا رو میشناختم
اما امکان نداشت نه

°آره منم ، دلم برات میسوزه که آرامشت ابدی نخواهد بود ، من برمی‌گردم

اون صدا
صدای چاک بود

دور خودم می‌چرخیدم و دنبال صاحب اون صدا میدونم

+ولی این امکان نداره
°خیلی هم ممکنه

به اطرافم نگاه میکردم و ترسی توی وجودم نشسته بود
من تازه داشتم به خوشبختی فکر میکردم

+جک قدرت تورو گرفته تو هیچ قدرتی نداری و باید تا الان مرده باشی

و صدای خنده هایی که مثل صدای ارره‌برقی داخل سرم می‌پیچید

°سم من همیشه هوش تورو تحسین میکردم ،چه طور ممکنه جک تموم قدرت منو بگیره اما کالبدی که با قدرتم به وجود اومده بود ، نابود نشه ؟!

حرفایی که اون میزد باعث میشد ترس بدی داخل بدنم بشینه

نه این حرف ها امکان نداشت
نه امکان نداره

شاید اینا اثر زیاده روی دیشبه

°ساده نباش سم ، یادته من و آمارا توی اتاق بودیم و بعد فقط من از اتاق خارج شدم ، کالبود ما مثل شما نیست و با قدرتمون به وجود اومده ،پس اون قدرت ما کالبودی هم نداریم
+دهنت رو ببند

داد زدم و به عقب چرخیدم اون پشت سرم ایستاده بود و با اون لبخند چندشش نگاهم میکرد

°جک با تموم کارایی که کرد الان ضعیف تر از وقتیه که قدرت منو گرفت

و نگاهش جدیش

°شما شاید منو تو داستان خودم شکست دادید ولی این پایانش نیست...
+دهنت رو ببند

با عصبانیت داد زدم و اون فقط لبخند زد

میتونستم صدای لاستیک های ماشینی که از توی برگ ها رد میشه رو بشنوم و بعد از اون صدای بوق ایمپالا

( Wincest )( j2 ) Supernatural / season 15 Continuation of the last partDonde viven las historias. Descúbrelo ahora