سمی کوچولوی من فاصله رو شکوند و منو بوسید
بلاخره تونستم اون لبای کوچیکش رو ببوسم
ولی من بیشتر از این میخواستم
قد تموم سالهایی که به فکر سم و این لحظات گذشت...ولی نمیخواستم مجبورش کنم
دلم میخواست با عشق و آهسته آهسته پیش بریم و زندگی ای رو بسازیم که همیشه آرزوش رو داشتیممن و سم
با هم یه خانواده ی واقعیدلم میخواست موهاشو نوازش کنم
روزا با دیدن اون چهره زیباش بیدار و شبا کنار اون به خواب برم
دوست داشتم عطر تنش و اون موهای لختش رو به ریهها هام بده
دوست داشتم اون بدن ورزیدشو ، با انگشتام روش نقاشی کنم
دلم میخواست اونو مال خودم کنم
مخصوصاً الان که دیگه هیچ مانعی نبود و اونم عاشق منه...
اون همیشه عاشقم بوده مثل
حس حرکت دستای سم روی کمرم باعث میشد به اراده پایین تنم رو بهش بچسبونمو زبونم رو داخل دهنش ببرم
اون عشق منه
تنها عشقی که توی زندگیم داشتم و دارم و نمیخوام که از دستش بدم
آهسته لبامونو از هم فاصله دادیم و پیشونی هامون رو بهم چرسبوندیم
قلبم تندتند میتپید
و نفس نفس میزدم-دوست دارم سمی...
+منم دوست دارم دین...سرم رو از سمی فاصله دادم و توی چشماش نگاه کردم
+دین میدونم وقتش نیست اما ، به نظرت مری و جان راجب ما چی فکر میکنند؟
به سمی کوچولوی خودم نگاه کردم
-سمی مهم نیست اونا چی فکر میکنند ، فکر کنم توی این چند سال زندگی دیگه این رو فهمیدیم که نباید با حرف دیگران زندگی کنیم
+اما اونا دیگران نیستن ، پدر و مادرمونن دین
-بیخیال سمیو آهسته لبخند زدم
+دین من واقعا دوستت دارم و نمیخوام به خاطر من مری و جان جور دیگه ای راحبت فکر کنند
من واقعا به این موضوعات اهمیتی نمیدم
ولی
سمی کوچولوی من
اون واقعا فداکارهاون خیلی به من اهمیت میده و من از این بابت خوشحالم
+میخندی ؟
دقیق من یادم نیست مال چند سال پیش بود
اما خوب اون روز رو یادمه
وقتی وارد یه دنیای دیگه شده بودیم...
اون سررسیدو با بیشترین جزئیاتش یادمه+دین !؟
-سمی یادته ، سر ماجرای دانته به یه دنیای دیگه رفتیم ؟ اسمامون چی بود ؟سم متعجب بهم نگاه میکرد و من برای اون نگاهش جونم رو میدادم
YOU ARE READING
( Wincest )( j2 ) Supernatural / season 15 Continuation of the last part
Fanfiction📌وضعیت: متوقف شده.🪧🤎 سوپرنچرال / فصل 15 ادامه قسمت آخر : احساسی غیر از برادری ، احساسی به نام عشق Supernatural / season 15 Continuation of the last part: A feeling other than brotherhood, a feeling called love ... من عاشقت بودم و حتی مرگ من هم ن...