Jimin
یه هفته از روزی که رفتیم خونه ی کوک و شوگا میگذره .
وی هم همون روز برگشت برای یه کار واجب به مسافرت رفت . توی این یه هفته انقدر پورن نگا کرده بودم که زیر چشم هام گود شده بود . حالا بماند که خودم رو با انگشت هام گشاد کرده بودم ، انقدر حشری شده بودم که لحظه شماری میکردم تا وی برگرده و یه کار بد انجام بدم که بخواد منو تنبیه کنه .
اما الان آخر هفته بود و هیچ خبری از وی نبود ، اعصابم کلا خورد بود .
تام رو با خودم به حیاط عمارت بردم و کلی با خرگوشش بازی کردیم ، هوا یچیزی بین خنک و گرم بود .
روی زیر انداز دراز کشیدم و به صورت خوابالوی تام نگا کردم از وقتی که آورده بودمش پیش خودم بزرگ تر شده بود .نفهمیدم چی شد که خوابم برد.
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم که دیدم کوکی داره زنگ میزنه ، تا خواستم جواب بدم قطع شد .
یه لحظه واستا ببینم من کی اومدم اتاقم؟
به سمت در اتاق رفتم و بازش کردم یچیزی حدود ساعت چهار بود ، توی راه رو لی چانگ رو دیدمجیم : سلام لی چانگ
لی چانگ: سلام
جیم : میگم امم وی اومده؟
لی چانگ : بله یه ساعتی میشه که اومدن و الان تو اتاقشون هستن .
جیم : ممنون
باز به سمت اتاق خودم برگشتم باید برای تحریک کردن وی چیکار میکردم ؟ من هنوز کامل باهاش آشنا نشدم و شخصیتش رو خوب نمیشناسم .
هودیه زرد و گشادم رو پوشیدم به موهای زردم هم کمی حالت دادم و فقط به لب هام برق لب زدم .
و به سوی اتاق وی راه افتادم ......
در رو آروم وا کردم ، صدای شیر آب میومد بس ینی حموم بود رفتم و رو تختش نشستم تا در بیاد .
دیگه خیلی داشت طول میکشید برا شیطونی رفتم و یهو در حموم رو باز کردم.
زیر دوش بود که با تعجب سمتم برگشت
من هم ریلکس یه نگاه به سر تا پاش کردم و گفتم : او یسو بیرون اومدم ، این حرف خودش کافی بود تا بیرون بیاد و منو به فاک بده .
باورم نمیشه تا دیروز به چیا فک میکردم و الان به چی فک میکنم . بعد پنج دقیقه از حموم در اومد و یه حوله کوچیک که فقط پایین تنش رو پوشونده بود تنش بود .دستاش رو باز
وی : زود باش بیا بغلم بیبی بویجیم : دلت برام تنگ شده بود
سرش رو کج کرد : مگه میشه دلم برای تو تنگ نشه
خیلی آروم رفتم رو به روش که محکم منو به آغوش کشید.
سرش رو توی گردنم فرو کرده بود
وی : بس او یس؟شروع کردم به ریز خندیدن
وی: حیف که الان باید برم پایین چون قراره مهمون بیاد وگرنه میدونستم چجور به حسابت برسم .
YOU ARE READING
find you
Action+:چرا باید گیر این آدم های بی رحم بیفتم پسری که مجبور میشه بجای پدرش بدهی بپردازه اونم به بزرگ ترین باند مافیای شهر... 🔞 (کامل شده ) ژانر : اسمات ،کمی طنز ، عاشقانه، مافیا ، جنایی کاپل اصلی : ویمین