Jimin
جیم :خب عزیزم رسیدیم پیاده شو
تام : مرسی بابایی
جیم : مواظب خودت باش چیزی هم شد کسی اذیتت کرد زنگ بزن
تام : چشم
از ماشین پیاده شد و از در مهده کودک بهم دست تکون داد که منم کارش رو تکرار کردم . باید برم دیدن جین هیونگ خیلی وقته ندیدمش، با اون تهدیدی هم که کرد مگه میشه نرم.
بعد یه بیست دقیقه به اپارتمانشون که با نامجون مشترک بود رسیدم ، توی این مدت که وی نبوده همشون خیلی بهم کمک کردن که بهش زیاد فک نکنم ، در حالی که حال خودشونم بهتر از من نبوده . همگی از نبودش درد کشیدیم .در باز شد و جین هیونگ پرید بغلم ، جوری فشارم میداد که کم مونده بود دل و رودم بریزه بیرون
جیم: هیونگ کافیه
جین : ببند دهن تو جقله میدونی از کی نیومدی دیدنم
جیم : ببخشید هیونگ در گیر تامم میدونی که
هنوز هم اخم توی چهره اش بود
یهو صدای نامجون هیونگ از داخل اومدنامجون: اره جون خودت ماهم خریم
جیم : یاااا
جین : حالا بیا تو
جیم : نه
جین : وا
جیم : اخه منو میکشی
جین: جیمینننن
با خنده گفتم : اومدم اومدم
وارد که شدن متوجه شدم دکور خونه رو کلا عوض کردن مبل ها ، کاشی ها، کاغذ دیواری ، مدل چیدمان و.......
جیم: واووو چقدر تغییر خبریه؟
یه پس گردنی بهم زدجین : مگه قراره خبری باشه ؟
جیم : نمیدونم که
نامجون هیونگ از آشپز خونه با کلی خوراکی در اومد بیرون و سمت میز وسط خونه رفت
نامجون : قراره ازدواج کنیماول تعجب کردم ولی بعد کلی ذوق: جدی؟؟ چه خوب بالاخره دارید رسمی میکنید
جین : از دست اون مردک مگه میزاره یه روز بخوابم
شیطونیم باز گل کرد : ینی انقدر میکنتت؟
صدای صرفه نامجون نشون داد که یچیزی پریده گلوش جین هم که چشم هاش چهار تا شد
جین : خیلی منحرفی بچه برو بتمرگ تا تام رو یتیم نکردم برو
دست هام رو به نشونه تسلیم بالا گرفتم
جیم : اوکیکنار نامجون نشستم و بشقاب توت فرنگی و خامه رو طرف خودم کشیدم و مشغول خوردن شدم
جین : تام رو هم از مهد کودک بیار شام بمونید
YOU ARE READING
find you
Action+:چرا باید گیر این آدم های بی رحم بیفتم پسری که مجبور میشه بجای پدرش بدهی بپردازه اونم به بزرگ ترین باند مافیای شهر... 🔞 (کامل شده ) ژانر : اسمات ،کمی طنز ، عاشقانه، مافیا ، جنایی کاپل اصلی : ویمین