های گایز،
امیدوارم از چپتر جدید لذت ببرید. بنظرم چپتر سوییتیه.
نظر و ووت هم اگر دوست داشتید بدید.
.
.
.
.
.
_____________"چه غلطی با سینه ات کردی؟" یه صدایی سرم داد میزنه. صداش خیلی زیادی آشناعه، و اون حس شرمندگی همیشگی داخل بدنم میپیچه، برمیگردم عقل. جک؟ "احمقی؟ جواب منو بده."
"جک؟" میپرسم. فکر میکردم ما با هم نیستیم. هوف میکنه، و دست به سینه می ایسته.
"منظورت چیه جک؟ ؟" میپرسه و عصبی شده. من عصبی اش کردم. از این که عصبی اش کنم متنفرم. به سمت من حرکت میکنه و من عقب میرم.
"ببخشید،" میگم، من همیشه معذرت خواهی میکنم. "این یه تتوعه."
با مسخرگی میخنده.
"من میدونم که اون چیه، احمق،" عصبی میگه. "چرا سینه ات رو خراب کردی؟"
خراب کردم؟ من عاشق این تتوها هستم.
"من دوسشون دارم." آروم جواب میدم. میخنده. بهم نخند، لطفا.
"افتضاح بنظر میرسی،" میخنده. نه، نکن. "تو خودتو خراب کردی. اهمیت نمیدی که من چی فکر میکنم؟"
"معلومه که مید م، من-،" سعی میکنم بگم ولی میپره وسط حرفم.
"خفه شو، لویی،" داد میزنه و من میدونم که درخطرم. اون هیچوقت منو لویی صدا نمیزنه. "جرئت نکن دروغ بگی." تو خودم جمع میشم.
"من دروغ نمیگم." به زور زمزمه میکنم. اون دقیقا جلو صورتم وایمیسه و من حس کوچیک بودن میکنم.
"میدونی چیه؟ من دیگه تحمل ندارم،" اون میکنه و قلب من خرد میشه. "من دیگه نمیتونم اینو تحمل کنم."
چی؟ نه! ما 3 سال با هم بودیم. منظورت چیه که نمیتونی...
"نه،" گریه میکنم، سعی میکنم بگیرم ولی یجورایی نمیتونم چیزی رو بگیرم. ازم دور میشه. "نه، نه، نه! دوست دارم. لطفا اینکارو نکن." داد میزنم.
به حرفم گوش نمیکنه!
"نه، تو نمیتونی اینکارو بکنی!" با عجز داد میزنم. " نرو. نمیتونی بری!"
این شکنجه اس. مطمئنم که اون همین الانشم منو ول کرده.
یهو، به خودم میام، و تاریکی عجیبی دورم رو فرا گرفته. توی بغل یکی ام، و اشکام روی صورتم ریخته.
"لویی،" یکی صدام میکنه. صدای هق هق کسی رو میشنوم، و میفهمم که خودمم. "لویی، بیدار شو."
هری. برمیگردم و بهت زده بهش نگاه میکنم. اوه، خدا. اون چرا اینجاست؟ به اطراف اتاق نگاه میکنم و میفهمم که من داخل تخت اونم.
" لویی،" انگار خیالش کمی راحت تر شده، صدام میکنه. بغلم میکنه، و یه ثانیه حس راحتی بهم دست میده تا اینکه خودمو سفت نگه میدارم. اون خواب دلیلیه که هیچکس رو به زندگیت راه نمیدی.
YOU ARE READING
Broken Repair (L.S)
Fanfictionلویی به همراه دوستش مایکل تو لندن زندگی میکنه. اون خودشه، و خودش کاملا پرسروصدا و پر هیجان ، پررو و بامزس... و به این اشاره کردم که اون گی ه؟ یه عالمه تتو داره و زیاد فحش میده. لویی بخاطر یه رابطه ای که خیلی بد تموم شده، با مشکلاتش سر و کله میزنه...