Close Encounters and Pain

951 178 60
                                    


مختصر و مفید برای دونستن اینکه صبح بعد چی شد...

.

.

.

_______________________________


نور خورشید به صورتم میخوره، و مثل هر روز اعصابم رو خرد میکنه. چطور جرئت میکنی منو از خواب شیرینم بیدار کنی، خورشید! تازه یه خواب خیلی خوبی هم داشتم میدیدم. با خودم غرغر میکنم و تو جام میچرخم و میرم داخل یه بدن.

با شوک چشمام رو باز میکنم، و خودم رو غرق شده توی خوشگل ترین چشم های سبزی که تا به حال دیدم پیدا میکنم. من اینارو قبلا دیدم، نه؟ تمرکز میکنم، چهره ی روی صورت خوشگلش رو میشناسم. ابروهای تیره، بینی زیباش و لب های قرمز. هری.

من اینجا چیکار میکنم؟ بنظر میاد لخت باشه. چرا لخته؟

حس میکنم لختم. بهتره که منم لخت نباشم.

خودم رو از زیر پتو لمس میکنم و نفسم بند میاد. یه خواب نبود. ما سکس داشتیم. ما با همدیگه روی این تخت سکس داشتیم.

"اوه خدای من،" برای خودم ناله میکنم. نمیتونم بهش نگاه کنم، اون منو تو بیشترین حالت صمیمیت دیده. اون منو وقتی دیده که- " اوه خداااااای من." نمیتونم باور کنم. هری.

میچرخم روی لبه تخت. نمیتونم بهش نگاه کنم، واقعا نمیتونم. چی باید بگم؟ اوه، ببخشید، هری. ببخشید که تو افتادی توی من.

جین هامو از روی زمین برمیدارم، و از پاهام ردشون میکنم. سعی میکنم خودم رو بپوشونم، ولی مگه واقعا اهمیتی داره؟ اون همه چیو دیده.

می ایستم تا شلوارم رو درست کنم، و تقریبا در حینش نزدیکه بیوفتم. هیس میکنم، دستم رو میذارم روی کمرم. خدای من، اون دیشب خیلی محکم اینکارو کرده. باورم نمیشه ما...

"شت،" ناله میکنم و باسنم رو نگه میدارم. "شت. من باید- من دارم میرم." بدون ثانیه ای نگاه کردن به هری میگم.

سعی میکنم با عجله بزنم بیرون، ولی باسنم بهم این اجازه رو نمیده. بیرون از اتاق از درد ناله میکنم. وقتی کت و لباس و کراوات خودم و هری رو پخش زمین میبینم خشکم میزنه. در رو پشت سرم میبندم.

به سمت آسانسور میرم و دکمه اش رو تو بهت فشار میدم. من سکس داشتم. با هری.

هری استایلز با من سکس داشته.

مرد استریت، دیک اش رو داخل باسن من فرو کرده.

میرم داخل آسانسور و بهش فکر میکنم. احتمالا بهترین سکسی بوده که داشتم. اگه دردی که ازش داشتم رو نادیده بگیری. ولی اون نمیدونست که مردهای گی به لوب احتیاج دارن.

و هیچکس تا به حال اونجوری به پروستاتم ضربه نزده بود. حالا که بهش فکر میکنم، هیچوقت تا حالا بدون لمس کردن خودم نیومده بودم.

خدای من.

میتونستم دوباره به چشماش نگاه کنم؟ با دونستن اینکه باعث شده همچین حسی رو تجربه کنم. اون داخل من ارضا شده، لذت برده. اون منو در حال انگشت کردن خودم دیده.

من با این همه اطلاعات چیکار باید بکنم؟

هیچی.

اون میفهمه که یه اشتباه از روی مستی بوده. نگران نباش. اون باهات حرف نزد چون خیلی از خودش چندشش میشد.

هوف میکنم و به طبقه پایین میرسم. باید برم خونه و دوش بگیرم.

.

.

.

__________________


یه سوال شخصی، اگه یکی از دوستای صمیمیتون بهتون بگه چون اون فن یه گروه خواننده خاصیه شما نباید اصلا برید سراغ اون گروه... به حرفش گوش میدید یا اینکه بنظرتون غیرمنطقیه؟!؟


Love ya, Xx.

Broken Repair  (L.S)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora