Drunken Dreams and Serenades

2K 260 48
                                    

به به، چپتر اول... =)
ایرادی بود بهم بگید حتما
Enjoy.
_____________________

من مستم. الان خیلی خیلی مستم. اونقدر مست که یادم بره—حتی به اسمشم فکر نکنم.

انگار چشم های آبیم دارن میچرخن؛ دنیا دور سرم در حال گردشه. زندگی حس خوبی داره! نمیدونم از کلاب همیشگی چجوری رسیدم خونه، ولی تنها چیزی که میدونم اینه که من الان عالیم. یه شب عالی داشتم، و من دوست دارم که مجبور نباشم درباره هیچی فکر کنم. شاید این مشکله. کی اهمیت میده؟

خودمو کنترل میکنم که از جلوی در قرمز خونه ام رد بشم، با بلندترین صدای ممکن در حال آواز خوندنم. آهنگ Wanted dead or alive از Bon Jovi رو میخونم و از نظر من این بهترین آهنگیه که میشه موقع مستی خوند. هر چند تقصیر دوستم درک ه؛ اون همیشه برام آهنگ میذاره. خیلی خوب منو میشناسه.

"And I'm wanted. Wanted. Dead or alive."
من داد میزنم و با دستم اداهای مختلف در میارم همونجوری که کتونی های طوسیم رو نزدیک در، در میارم. من گفتم نزدیک در، ولی خب یکیشون از پله ها پایین میوفته و تقریبا به دیک ام میخوره، و من میزنم زیر خنده چون تقریبا خودمو از ترس خیس کردم. به زور میتونم تو این تاریکی چیزی رو ببینم. یادم رفت کجای آهنگ بودم. یالا، لویی! قرار نیست هودی آبی تیره ام رو در بیارم چون یخورده سردمه.
"And I walk these streets..."

در رو فشار میدم تا به پذیراییمون باز بشه، حالا دارم زیر لب میخونم، و نزدیکه که روی زمین خامه ای زمین بخورم. تعادلمو به سختی به دست میارم، مطمئنا بنظر میاد که انگار دارم اسکی میرم، واقعا نمیخوام رو صورتم بیوفتم (دوباره). اون یه داستان دیگس. شاید بهتون بگم، یه روزی.

"من اوکیم، من اوکیم!" به خودم میگم، با صدایی که از مستی بم شده، واقعا مطمئن نیستم چرا دارم به خودم میگم، اخم میکنم. و این باعث میشه دوباره خندم بگیره. فقط منم که موقع مستی صدام شبیه Barry White میشه؟ و فقط منم که اینقدر با خودش فکر میکنه؟

"حالت خوبه، لو؟" مایکل میگه، به خودش زحمت نمیده که بلند بشه. چشم هام حرکت میکنه تا به چشم های خیلی تیره اش نگاه کنم، به صورت مهربونش. بنظر میاد سرگرم شده، و من مطمئنم که منتظر این صحنه بوده. من کاریو نصفه نمیکنم. اون منو قبلا هم اینجوری دیده. حتی بدتر.

"مایکل. داداش من. رفیق من. من خیلی دوستت دارم!" بلند همراه با احساسات داد میزنم، با دستام نشون میدم که چقدر. خدایا، اون خیلی باحاله. واو، من دارم یخورده احساساتی میشم.

یهو یادم میاد که دو تا ساندویچ بزرگ گرفته بودم ( برای خودم). اونا تو کیسه مخصوص به خودشون هستن.

"رفیق! ساندویچ." من عاشق این ساندویچ ها هستم و حداقل 30 ثانیه طول میکشه تا بتونم چشمم رو ازشون بردارم و بفهمم که مایکل مهمون داره. تا جایی که میتونم بگم، حداقل 6 جفت چشم روی منه الان. دید ام الان زیاد خوب نیست. عینکم رو کجا گذاشتم؟ شوخیت گرفته، لویی؟ تو در حد فاک مستی.

Broken Repair  (L.S)Where stories live. Discover now