من واقعا متاسفم که اینقدر دیر شد...
میتونید تو این چپتر منو بزنید!
.
.
.
_____________________________
تو یه اتاق بزرگ با دو تا میز نشستم و به همون آدم های سری قبلی نگاه میکنم. صندلی ای که سمت چپم قرار داره خالیه. من واقعا دلم نمیخواد که اونا هری رو هم بیارن، ولی بنظر میرسه که قراره اینکارو مثل دفعه پیش انجام بدیم.
همونطور که انتظار میرفت، در باز میشه واون میاد داخل. اول که میبینمش نمیتونم بشناسمش. بخاطر ظاهر شلخته اش یخورده دلم براش میسوزه. زیرچشماش گود شده. تیشرتش رو اشتباه پوشیده.
سریع میدوعه تا کنارم بشینه.
"لویی، من-،" اون میگه و من متوقفش میکنم.
"نکن، هری. بذار ببینیم چی میخوان بهمون بگن." حتی بهش نگاه هم نمیکنم، ولی میتونم حضورش رو حس کنم، و حس کنم که چشم هاش روی منه. صدای سرفه یه نفر توجه من و هری رو جلب میکنه.
"درسته." مردی که رو به روم قرار داره عصبی بنظر میاد. "ما این قرارداد رو تنظیم کردیم که از اینکارا جلوگیری کنیم، آقای استایلز." به هری نگاه میکنه. "پس چرا الان دارم به عکس هایی از شما و این دختره دیشب نگاه میکنم؟" اون داد میزنه و هری توش جاش میپره.
"من متاسفم، من-،" اون شروع میکنه، و مرده مشتش رو میکوبه روی میز.
"من اهمیتی نمیدم چه اتفاقی افتاده، آقای استایلز. تنها چیزی که میدونم اینه که دیگه قرار نیست اتفاق بیوفته!" به من نگاه میکنه. "میدونم که این سخته، ولی ما یه قراری داریم. که حدس میزنم دوتاتون هم باید بهش متعهد باشید."
من خشکم میزنه.
"این تقصیر من نیست!" منم داد میزنم.
"ببینید، میدونیم،" خانم با موهای سفید میپره وسط. "بخاطر همینه که داریم دوباره درباره این قرارداد مذاکره میکنیم."
"اینطور که مشخصه، آقای استایلز به راهنمایی های بیشتری درباره اینکه چجوری قرار بذاره نیاز داره، بخاطر همین ما کنترل کامل این رابطه رو به دستمون میگیریم." مرد پوزخند میزنه. وحشت میکنم.
نه. فکر میکردم این تموم شده.
"نه." من میپرم وسط، و چشم های هری میوفتن رو من. "اون قرارداد رو نقض کرد."
"ما انتظار اینو داشتیم." زنه میگه و شونه هاش رو میندازه بالا. "این توی قراردادی که شما امضا کردید هست." من انگار که باد ام خالی میشه و توی صندلی فرو میرم.
"حالا شما باید گوش بدید." مرد با انگشت بهمون اشاره میکنه. "وقتی به شما تاریخ یه قرار رو میدیم، هر دوتون میرید. باید واقعی بنظر برسه. وقتی میگیم همو ببوسید، شما همو میبوسید. وقتی میگیم همو بغل کنید، باید همو بغل کنید. اگر من باورش نکنم، باور کنید، شما مجبور میشید که یه کاری کنید واقعی بنظر برسه." مرده اینارو میریزه بیرون.
YOU ARE READING
Broken Repair (L.S)
Fanfictionلویی به همراه دوستش مایکل تو لندن زندگی میکنه. اون خودشه، و خودش کاملا پرسروصدا و پر هیجان ، پررو و بامزس... و به این اشاره کردم که اون گی ه؟ یه عالمه تتو داره و زیاد فحش میده. لویی بخاطر یه رابطه ای که خیلی بد تموم شده، با مشکلاتش سر و کله میزنه...