جیمین
•••
لبخند زدم .
+ من هم از آشناییت خوشبختم . به هر حال یه همراه پیدا کردم.
خندیدم.
+ممنون که همراهیم میکنی.
مثل همیشه توی کلاب هوا تاریک بود ، واسه همینم من واقعاً نمی تونستم صورت جین رو درست و واضح ببینم ، اما شونه های پهنش که زاویه ۹۰ درجه داشتن و موهای چتری و بلوندش رو کاملاً می دیدم. به نظر میاد قدش خیلی بلنده ، اینو وقتی فهمیدم که داشت میومد سمتم.
- اینجا صدا واقعا زیاده!!
جین سعی کرد با داد بگه تا من بشنوم.
+ راستشو بخوای من فکر کنم صدای خودمم بزور میشنوم.
اون آهی کشید :
- منظورم اینه که کلاب واقعاً برای حرف زدن و اینا نیست ، فقط چاسه مستی و پارتی و اینا خوبع.
من خندیدم ، نمی دونستم چی بگم. حتی با وجود اون صدای فاکینگ بلند موزیک ، سر و کله یه سکوت خیلی مزخرفی بینمون پیدا شده بود ، قبل از اینکه تصمیم بگیرم دوباره باهاش حرف بزنم ، چند دقبقه همینجوری بدون هیچ حرفی فقط پیش هم نشسته بودیم.
+ عام میگم تو کار میکنی؟ یعنی شغلی داری؟
ازش پرسیدم . می خواستم بیشتر اون رو بشناسم ، حتی اگه توی این کلاب وحشتناک باشه .
اون فقط سرش رو تکون داد و گفت که قبلاً کار می کرده.
+ اوه ، خوبه ، جالبه
پس چجوریخرج زندگیش میکنه ؟؟اون ازم پرسید:
- تو دانشگاه چی میخونی؟ چیزیه که بهش علاقه داری ؟ یا سرگرمی خاصی وجود داره ؟
جواب دادم :
+ هنرهای خلاق ، عمدتا ، رقص و آواز ، اینا سرگرمی هام ان، واسه همینم انجام دادن یه سری کارا که دوستشون دارم توشون مهارت دارم ، حتی به عنوان یه کار عادی هم خوبه واسم.
قبل از اینکه از من سوال دیگه ای بپرسه ، سرش رو تکون داد و گفت:
- اوه ، خوبه ، دراما چطور؟
با تردید گفتم :
+ اممم... من نمی تونم نقش بازی کنم.
با اضطراب خندیدم :
+ من واقعاً نمیتونم بازی کنم ، واسه دراما ساخته نشدم
- همه می تونن نقش بازی کنن ، جیمین ...
اون با حالتی جدی گفت:
- ... فقط باید تلاش کنی !
___________________________________________
جین
•••
+
- میدونی ، این یه نصیحت خوب واسه همه چیزه
اون لبخند زد :
-... اما چرا تو راجب بازیگری انقد پیگیر و حساسی؟
+ خب ، من خودم مدرک بازیگری گرفتم سو..این فقط یجورایی کار منه.
- اوه ، درسته ...اللن منطقی به نظر میاد.
گفت و بعد تقریباً نصف لیوانش رو یک نفس سر کشید .
تنها چیزی که میتونسم بگم این بود : واو!!
یکم شوکه شدم .+هی این خوبه
خندید و گفت
+ من همیشه اینکارو انجام میدم ، نگران نباش . عای عم حرفه ای
پوزخند زد ، دقیقاً مثل مدلی که نامجون قبلا این کارو میکرد. لپای کیوت و تپلش معلوم شدن ، علاوه بر اون برق خاص توی چشماش هم ادمو درگیر خودش میکرد.
° نه! نامجون رو فراموش کن... اون دیگه برات هیچی نیست.
فقط قبل از اینکه عقلتو از دست بدی به نوشیدن ادامه بده ، چون تو چیز دیگه ای برای از دست دادن نداری°
دست بردار از انقدر اهمیت دادن ، مهم نیست...
___________________________________________
هلووووو
فقط برای یه تشکر اینجام🚶🏻FR_9294
خییلییی خییلییی ممنونم بابت این پارت💜💜💜بوس بتون بای🖤🤌🏻
ŞİMDİ OKUDUĞUN
At half past 10
Hayran Kurguجین خوشحاله که با نامجون ازدواج کرده ، البته میشه گفت خودشو خوشحال نشون میده و اصلا راضی نیست. نامجون یه الکلیه بد دهنه. به هر حال ، جین هر شب راس ساعت ده و نیم آزادی خودشو به دست میاره ، و به کلاب شبانه میره و مینوشه، جایی که میتونه هرکاری میخواد...