•3•

266 76 8
                                    

جیمین

•••

لبخند زدم .

+ من هم از آشناییت خوشبختم . به هر حال یه همراه پیدا کردم.

خندیدم.

+ممنون که همراهیم میکنی.

مثل همیشه توی کلاب هوا تاریک بود ، واسه همینم من واقعاً نمی تونستم  صورت جین رو درست و واضح ببینم ، اما شونه های پهنش که زاویه ۹۰ درجه داشتن و  موهای چتری و بلوندش رو کاملاً می دیدم. به نظر میاد قدش خیلی بلنده ، اینو وقتی فهمیدم که داشت میومد سمتم.

- اینجا صدا واقعا زیاده!!

جین سعی کرد با داد بگه تا من بشنوم.

+ راستشو بخوای من فکر کنم صدای خودمم بزور میشنوم.

اون آهی کشید :

- منظورم اینه که کلاب  واقعاً برای حرف زدن و اینا نیست ،  فقط چاسه مستی و پارتی و اینا خوبع.

من خندیدم ، نمی دونستم چی بگم. حتی با وجود اون صدای فاکینگ بلند موزیک ،  سر و کله یه سکوت خیلی مزخرفی بینمون پیدا شده بود  ، قبل از اینکه تصمیم بگیرم دوباره باهاش حرف بزنم ، چند دقبقه همینجوری بدون هیچ حرفی فقط پیش هم نشسته بودیم.

+ عام میگم تو کار میکنی؟ یعنی شغلی داری؟

ازش  پرسیدم . می خواستم بیشتر اون رو بشناسم ، حتی اگه توی این کلاب وحشتناک باشه .

 اون فقط سرش رو تکون داد و گفت که قبلاً کار می کرده.

+ اوه ، خوبه ، جالبه
پس چجوری‌خرج زندگیش میکنه ؟؟

اون ازم  پرسید:

- تو دانشگاه چی میخونی؟ چیزیه که بهش علاقه داری ؟ یا سرگرمی خاصی وجود داره ؟  

جواب دادم :

+ هنرهای خلاق ، عمدتا ، رقص و آواز ، اینا سرگرمی هام ان، واسه همینم انجام دادن یه سری کارا که دوستشون دارم توشون مهارت دارم ، حتی به عنوان یه کار عادی هم خوبه واسم.

قبل از اینکه از من سوال دیگه ای بپرسه ، سرش رو تکون داد و گفت:

- اوه ، خوبه ، دراما چطور؟

با تردید گفتم :

+ اممم... من نمی تونم نقش بازی کنم.

 با اضطراب خندیدم :

+ من واقعاً نمیتونم بازی کنم ، واسه دراما ساخته نشدم 

- همه می تونن نقش بازی کنن ، جیمین ...

اون با حالتی جدی گفت:

- ... فقط باید تلاش کنی !

___________________________________________

جین

•••

+

- میدونی ، این یه نصیحت خوب واسه همه چیزه

اون لبخند زد :

-... اما چرا تو راجب بازیگری انقد پیگیر و حساسی؟

+ خب ، من خودم مدرک بازیگری گرفتم سو..این فقط یجورایی کار منه.

- اوه ، درسته ...اللن منطقی به نظر میاد.

گفت و بعد تقریباً نصف لیوانش رو یک نفس سر کشید .
تنها چیزی که میتونسم بگم این بود : واو!!
یکم شوکه شدم .

+هی این خوبه

خندید و گفت

+ من همیشه اینکارو انجام میدم ، نگران نباش . عای عم حرفه ای

پوزخند زد ، دقیقاً مثل مدلی که نامجون قبلا این کارو میکرد. لپای کیوت و تپلش معلوم شدن ، علاوه بر اون برق خاص توی چشماش هم ادمو درگیر خودش میکرد.

° نه! نامجون رو فراموش کن... اون دیگه برات هیچی نیست.

فقط قبل از اینکه عقلتو از دست بدی به نوشیدن ادامه بده ، چون تو چیز دیگه ای برای از دست دادن نداری°

دست بردار از انقدر اهمیت دادن ، مهم نیست...

___________________________________________

هلووووو
فقط برای یه تشکر اینجام🚶🏻

FR_9294
خییلییی خییلییی ممنونم بابت این پارت💜💜💜

بوس بتون بای🖤🤌🏻

At half past 10Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin