شهربازی؟! 🎡🎠

11.1K 1.8K 492
                                    

Part29

چان لیست توی دستش رو بالا پایین کرد. چشم هاش از جین کنار نمی‌رفت.
+مشکلی داری؟

با صدای جین، به خودش اومد و حرف تو مغزشو گفت :
-یعنی.. تو واقعا مشکلی نداری؟؟
+با چی؟
-این که برادرت بیبی رییس باشه..

جین چند ثانیه ساکت شد. سر تکون داد و گفت :
+اون اوایل خیلی مشکل داشتم. ولی.. تا وقتی هیچ کار جنسی باهاش انجام نده، چرا مشکل داشته باشم...

-یعنی دیگه نمیخوای فرار کنی؟
+فرار کنم؟.. نه..

چان ابرو بالا انداخت و دوباره مشغول کار کردن شد.
+قبلا وضع من و کوکی خوب نبود. از.. همه لحاظ. نمیتونستم خرجمونو درارم. کوکیم عذاب وجدان داشت.. اینکه من براش خرج میکردم ناراحتش میکرد. بعد اخراج شدنم هم وضع خراب تر شد..

چان اوهی گفت و سمت جین رفت. داشت باهاش درد و دل میکرد؟

+وقت هیچ کاریو نداشتم. الان.. با این وضع راحت ترم.
-پس واست سود هم داشته
+میشه گفت

چند ثانیه سکوت اتاقو پر کرد. چان نمی‌دونست چی تو ذهن جین میگذره که قیافشو به هم ریخته. تا این که خودش حرف زد.

+الان که فکر میکنم... راستش.. اشتباه کردم.
-چه اشتباهی

+تقصیر نامجون نبود که کوکی دزدیده شد. فقط عصبی بودم

-باید اعتراف کنم ازت بدم میومد. اینو که گفتی از شدت عوضی بودنت کم شد. خیلی اذیتش کردی

+این جمله مزخرف شده سوهان روحم. اولین نفری نیستی که اینو میگه. تهیونگ تقریبا هر 2 دقیقه تکرارش میکنه

-و حقم داره
+حق داره یه بار بگه نه هر لحظه. خسته شدم
چان با خنده گفت :
-هنوزم عوضی ای

+عوضی نیستم. فقط همه چیز یهویی پیش اومد. حس میکنم تو یه داستان مزخرف زندگی میکنم
-داستان ها از روی زندگی نوشته میشن جین
+نه انقدر تخیلی..

چان ابرو بالا انداخت و پشت گردنشو خاروند. نمی‌دونست چی بگه.
-به نظرم باید از نامجون معذرت بخوای
+من عصبانی بودم. خودش خوب میدونست

-دلیل منطقی نیست.. بازم..
+به کارت برس چان. این مسائل شخصیه.

چان چند ثانیه به صورت جین خیره شد و لبشو کج کرد. تا چند دقیقه پیش زندگیشو واسش توضیح میداد و الان..
این پسر قطعا یه تخته اش کم بود.

***

-دیگه کجا رو بگردیم؟
جونگکوک به بیرون خیره شد و چشم هاشو ریز کرد.
خرید رفته بودن! تو پارک قدم زده بودن...

شهر بازی!
جونگکوک کوچیک ترین علاقه ای به خرید و پارک نداشت..
تهیونگ ناراحت نمیشد اگه میگفت چی میخواد؟
ولی تا الان بیرون بودن شون شبیه قرار دو تا آدم بزرگ کسل کننده بود.

Not Your Toy!! | Vkook Namjin § FullWhere stories live. Discover now