کوشولو🤏🏻

10.7K 1.6K 529
                                    


Part32

کوکی از بازی کردن های یه نفره خسته شده بود. از تنهایی..
نیاز به یکی داشت که هم سنش باشه.

یکی که درکش کنه.یا حداقل یکی که مثل نامجون براش وقت بزاره.

تهیونگ نمیتونست خوب بازی کنه. دیالوگ هایی که می‌گفت واسه سن کوکی زیادی بزرگ بود و کوکی بعضی وقتا حرف هاشو نمیفهمید. هر چند تموم تلاششو می‌کرد.

کوکی بی حوصله تو اتاق قدم و به وسیله ها دست میزد.
لباس های تهیونگ رو از کمد در میاورد و بعد پوشیدن پرت می‌کرد.

بیشتر از این اعصابش خورد میشد که تهیونگ هم توجهی به خراب کاری هاش نمی‌کنه.
نفسش رو کلافه بیرون داد و لبش غنچه شد.

-تدی کوکی دوش نداله
تهیونگ دستی به موهاش کشید و لبخند زد.
-تدی کوکی رو بیشتر از هر چیز و هر کسی تو جهان دوست داره.

-پش چرا باژی نمیتونی. کوکی خشتش
-بیبی.. من که بهت گفتم عروسک هاتو بیار. تو خودت اخم کردی و دست منو پس زدی.

کوکی چشم هاشو سمت دیگه اتاق چرخوند و دستاشو تو هم گره زد.
-نمخوام

تهیونگ نمی‌دونست دلیل لج کردن هاش چیه. شاید چیزی اذیتش میکنه؟!
-بیبی؟!

کوکی توجهی به حرفش نکرد و سمت یکی از کمد هایی که تا حالا باز نکرده بود رفت.
چند قدم باقی مونده رو مثل خرگوش ها دوید و لبخند زد.

به جعبه سیاهی که حتی نمیدونست چیه نگاه کرد و انگشت کوچیکه شو فشار داد. زیپ داشت. یعنی چیه؟

با کنجکاوی زیپ رو فشار داد و از صدای باز شدنش خندید.
-تهلونن. علوشک

تهیونگ به خودش شک کرد. مگه عروسکی مونده که به کوکی نشون نداده باشه؟!

با دیدن ساز اوه ای از بین لب هاش خارج شد.
-این عروسک نیست بیبی. واسه بازی هم نیست.
-واشه باژی نیش؟

تهیونگ موهاشو نوازش کرد و گفت :
-نه.
-تهلون؟تهلون! تهلون؟میشه دش بژنم؟

تهیونگ نمی‌دونست چه جوابی بده. چون می‌ترسید قلب بیبیش بشکنه.
-باژی تنم!؟

-اون واسه بازی کردن نیست بیب
-واشه شیه؟
-بیا اینجا بشین بهت بگم.

ویالون رو برداشت و لبخند زد. نمی‌دونست ری اکشن کوکی چی خواهد بود.

چشم هاش رو بست و نفس عمیق کشید و نواختن رو شروع کرد. چند ثانیه نگذشته بود و کوکی غرق موسیقی بود.

چشم هاش از شدت ذوق درشت تر شده و لب هاش به کوچولو باز مونده بود.
از اون جایی که پایین تخت نشسته بود دستش رو روی پای تهیونگ گذاشت و چونه اشو تکیه داد.

تهیونگ حس می‌کرد یه مجسمه هنریه که نگاه کوکی رو جذب کرده. لبخند دوباره رو لب هاش نشست و پر انرژی تر نواخت.

Not Your Toy!! | Vkook Namjin § FullOù les histoires vivent. Découvrez maintenant