لژ💄👄

12.7K 1.7K 595
                                    

Part18

-خب؟
نامجون با بیحوصلگی سرش رو برگردوند و اومی گفت
-چی شده؟ کی کتکت زده؟
=طولانیه

-وقت داریم. می‌شنوم
نفسش رو حرصی بیرون داد و گفت:
=11 روز پیش با یه دختره دوست شدم و مثلا تو رابطه بودیم. بعدش ازش خسته شدم و گفتم کات کنیم. دوست صمیمی دختره باهام رل زد و داداش دختره این بلا رو سرم آورد . تموم

تهیونگ با تعجب خندید. نامجون در عرض 11 روز با 2 نفر رل زده؟ اون بچه ای که تو ذهنش بود با یه نفرم نمیتونست کنار بیاد. تهش با کلی سوتی میداد، يا اصلا نمیتونست جلو بره.

-و چطوری انقدر سریع؟
=چون فکر کردم دختر خوبیه. گفتم باهم باشیم اونم قبول کرد. ولی روحمو ارضا نمی‌کرد. یه چیش ایراد داشت.

-و تو انقدی سرگرم بودی که به کوکی سر نزنی؟
=حوصله نداشتم. کوکی رو اعصابمه

-تا 10 روز پیش که من نمیتونستم باهاش کنار بیام. یهو رشد کردی؟
=همم

-مثل آدم جواب بده نامجون
نامجون بند کوله اش رو تو چنگ گرفته بود و فشار میداد. معلوم بود میخواد یه چی بگه.

-چی شده؟
=چیزی نشده
-نامجون..

عصبی برگشت و تند تند گفت:
=چرا به جین هیونگ گفتی بره؟... تو میدونی هیونگ منو زده.. پس حتما اینم میدونی کوکی برادرشه.. از قصد گفتی نه؟

-میدونم
=چرا داری عذابش میدی. کوکیو برگردون. میدونم خودتم نمیخوایش

-نمیتونم.. دیگه نمیشه
=بقول خودت تو  10 روزه رشد کردی؟ عاشق کوکی شدی؟
-پس جین اومده بود دیدنت

=جواب منو بده
-و حتما میدونی امروز فرصت آخرشه. اگه نره نقشه های بهتری واسش دارم

=ته
-هوم؟
=حرفامو نادیده نگیر.. بگو..

-چی بگم؟ آره اره هر چی تو بگی
=تهه

نامجون با عصبانیت گفت و وقتی جوابی نگرفت سرش رو برگردوند.

چند ثانیه سکوت ماشین رو پر کرد، تا صدای فین فین نامجون شنیده شد. آب بینی شو با آستین لباس پاک کرد و با بغض گفت :
=خواهش میکنم... نزار بره

-باورم نمیشه سر این پسره داری گریه میکنی
=ته.. تو خودت میدونی من دوسش دارم. چرا اذیتم میکنی

تهیونگ بیخیال ماشین رو پارک کرد. همون طور که کمربندش رو باز میکرد گفت:
-هومم

=ته.. من نمیخوام بره.. دیگه برنمیگرده.. اگه بره من نمیتونم زندگی کنم

تهیونگ ابرو بالا انداخت و گفت:
-آب و غذات که جوره. هوا هم واسه نفس کشیدن داری. پس مطمئن باش نمی‌میری

=ته..
-انقد صدام نکن..

=آخه گوش نمیدی. مگه فقط آب و هوا و کوفت باعث زنده موندنه؟
-فراموش میکنی

Not Your Toy!! | Vkook Namjin § FullTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang