مچ دستش به خاطر فشاری که از سمت آلفا وارد میشد درد گرفته بود و کاری جز ناله های خفه زیر لب نمیتونست بکنه.
"میخوایم کجا بریم؟ "
برای بار چندم سهون رو مخاطب قرار داد و تنها نتیجه اش شد بیشتر شدن سرعت قدم های آلفا و کشیده شدنش به دنبال سهون.بعد از خارج شدن از ساختمون اصلی به ماشین های مخصوصی رسیدن که کسی جز آلفاها حق استفاده ازشون رو نداشت.
"سوار شو"
سهون با بی رحمی بدن سبک لوهان رو جلو کشید و سمت در ماشین هول داد و پسر کوچیکتر بدون حرفی سوار اون ماشین بزرگ سیاه رنگ شد و به محض نشستن روی نرمی صندلی ماشین، مشغول ماساژ دادن مچ دست دردناکش شد.مدت زیادی نگذشت تا اینکه بالاخره به جایی رسیدن که زمانی کابوس هر کسی حساب میشد؛ زندان سیاه!
جایی که بعد از اون اتفاق دیگه پذیرای هیچ زندانی ای نشد.
لوهان نگاهی به دیوار های سیاه و دود گرفته ساختمون متروکه انداخت و باز هم مثل تمام اون مدت بدن سفید سهونشو بین اون دیوار ها تصور کرد.
سفیدی ای که بین اون همه کثیفی آلوده شد؛آلوده به خون!
بدون حرفی از ماشین پیاده شدن و هرچند پاهای هیچ کدومشون یاری نمیکرد اما به سختی وارد زندان زیرزمینی شدن.
بعد از چند قدم لوهان بالاخره جراتشو جمع کرد و با گرفتن دست سهون سعی در منصرف کردنش، کرد اما آلفا بدون توجه به تقلای لو به راهش ادامه داد.
پله های سنگی با محو شدن نور افتاب، تموم شد و همین سهون رو مجبور کرد اولین مشعل کنار دیوار رو روشن کنه.
صدای سوختن ذرات داخل مشعل تنها عاملای شکستن سکوت سنگین بین اون دو نفر بود؛ چیزی که هیچ کدوم سعی در تغییرش نداشتن.
پسر بزرگتر با رسیدن به هر مشعل متصل روی دیوار اونو روشن میکرد و درنهایت بعد از به اتمام رسیدن راهروی سنگی تقریبا میشد اطراف رو دید.
"نمیخوای چیزی بگی؟ "
"یکم دیگه صبر کن"لوهان به آرومی پرسید و سهون هم به آرومی جوابش رو داد و دوباره سکوتی بینشون شکل گرفت تا اینکه بالاخره به آخرین سلول زندان رسیدن.
در میله ای سلول با صدای بدی به خاطر زنگ زدگی باز شد و دو پسر با تردید وارد شدن.
قلاب های آویزون از سقف و صندلی گوشه اتاق خاطرات خوبی رو به پسر بزرگتر یاداوری نمیکردن و لوهان هم احمق نبود که چیزی ندونه برای همین با بغضی که به شدت روی گلوش سنگینی میکرد به سمت صندلی فلزی رفت و دستشو روی لکه های باقی مونده روش کشید.
YOU ARE READING
ᴛʜʀᴏʏ
Fanfictionتعادل! کلمه ای که بعد از به وجود اومدن اون قوانین مسخره تعریف شد. تعادلی بین سه گونه آلفا، بتا و امگا... تعادلی که جایگاهی برای بیون بکهیون نداره؛ کسی که خطرناک محسوب میشه فقط چون جز هیچ گونه ای نیست و بعد از 18سال قراره مورد آزمایش قرار بگیره. آز...