نمیدونست چه مدت میشه که تو این حالت بیهوشه ولی درد بدی رو توی گردنش حس میکرد و از طرفی بسته بودن دستهاش اجازه ماساژ دادن رو ازش میگرفت.
هنوز روی همون صندلی و توی اون اتاق تاریک بود و برخلاف سری قبل کسی اون اطراف نبود.
به سختی کمی سرشو چرخوند تا محیط اطراف رو بررسی کنه ولی چیز جز تاریکی مطلق وجود نداشت.
وجود زنجیر و طناب های دورش چیزی جز یه زندان رو براش تداعی نمیکرد و این یعنی قضیه بزرگتر از یه تلافی و ترسوندن ساده اس!
تکونی به خودش داد و همین باعث به وجود اومدن صدای گوش خراشی از اون صندلی قدیمی شد.
لحظه بعد دوتا از همون آلفا های بلند قد به سمتش اومدن و چهره سرد و بی حسشون نشون میداد اصلا حوصله داد و بیداد ندارن.
"یکی بگه من برای چی اینجام؟ "
برخلاف اون الفای قبلی این دو چیزی نمیگفتن و همین بیشتر آلفای درون بک رو تحریک میکرد."میگم شما لعنتیا کی هستید؟ "
باز هم جوابی نشنید و تنها تغییری که توی موقعیتش ایجاد شد باز شدن دستاش از بین اون طناب ها و اسیر شدنشون بین دستای اون دو مرد شد.جسم سبک بکهیون بین بازوهای اون دو الفا به راحتی کشیده میشد و حتی کوچیکترین توجهی به اعتراض های پسر کوچیکتر نمیشد.
هرچی جلوتر میرفتن از سیاهی دیوار ها کمتر و به نور مشعل ها اضافه میشد و این توی دنیایی که سفیدی به معنی درد و عذاب بین ازمایش ها محسوب میشه چیز خوبی نبود.
طبق انتظاری که بتای درونش میکشید بالاخره به آزمایشگاه کوچیکی رسیدن که هرچند مثل ازمایشگاه های بیرون با دیوار های سفید براق نبود ولی اون حس رو به خوبی منتقل میکرد.
نفس عمیقی کشید و به مرد سفید پوشی خیره شد که مشغول یادداشت یه چیزی بود.
"بارداره"
یکی از اون دو آلفای بلند قد دکتر رو مخاطب قرار داد و همین برای برگشتن اون مرد کافی بود."چرا اینو قبلا بهم نگفتید؟ "
"ما خبر نداشتیم! "ابروهای مردی که بک احتمال میداد بتا باشه توی هم رفت و چند قدمی جلو اومد.
"چند وقته بارداری؟ "
پسر کوچیکتر بدون اینکه جوابی بده به رو به روش خیره شد"میگم چند وقته بارداری؟ "
این بار مرد با صدای بلندی عربده زد و یقه بک رو بین دستهاش گرفت"اون توله توی شکمت به دنیا نمیاد. من این همه سال برای پیدا کردن موجودی مثل تو صبر کردم پس فکر نکن اجازه میدم به خاطر اون حرومزاده توی شکمت همه چیز خراب بشه"
YOU ARE READING
ᴛʜʀᴏʏ
Fanfictionتعادل! کلمه ای که بعد از به وجود اومدن اون قوانین مسخره تعریف شد. تعادلی بین سه گونه آلفا، بتا و امگا... تعادلی که جایگاهی برای بیون بکهیون نداره؛ کسی که خطرناک محسوب میشه فقط چون جز هیچ گونه ای نیست و بعد از 18سال قراره مورد آزمایش قرار بگیره. آز...