اما من هنوز مردد و دو دل بودم. نمی تونستم دست از کارای گذشتم بردارم . با خودم میگفتم من میتونم هنوز به ساک زدن کیرهای مورد علاقم ادامه بدم ولی کصم فقط مال کاوه هست
میدونستم این یه دروغه ولی دوست داشتم خودمو فریب بدم و این دروغ رو هر ثانیه که از رابطه با کاوه میگذشت ، بیشتر باور میکردم
یه دوگانگی و تضاد عجیبی درونم شکل گرفته بود ، حال خوبی نبود ، درست مثل بادکنکی که به یه سنگ بسته شده و در یک دریاچه رها بشه
هر لحظه که میگذشت احساس میکردم بیشتر در این دریاچه فرو میرم و فشار بیشتری رو تحمل می کنم و لحظه انفجارم نزدیک تر میشه
ما ادمها اکثرا ناشکر هستیم ، و این خصلت ماست
تا وقتی که مجردیم از تنهایی مینالیم وقتی هم وارد یه رابطه میشیم آرزوی برگشت به دوران مجردی برامون حسرت میشه و این چرخه همیشه ادامه داره
شاید من هم قدر رابطه با کاوه رو نمی دونستم ولی نمیخواستم دست از فریب دادن خودم بردارم
یکسال از ازدواج من و کاوه میگذشت ، ما زندگی زناشویی خیلی خوبی داشتیم و هیچ کمبودی احساس نمی کردم به تمام معنا حس خوشبختی داشتم و غرق در لذت بودم
کاوه تو کار دکور و کابینت بود و پول خوبی درمیورد ، تو چند ماه تونستیم یه ویلا تو شمال هم بخریم و گاهی میرفتیم سفر
سکس خیلی خوبی داشتیم و روزی نبود که کیر کاوه رو نچشم ، دائم در حال عشق بازی بودیم و زمان برامون معنا نداشت
کارهای عقب افتاده زیادی داشتیم ولی خوشحال بودیم ، انگار کارای آدم تو زندگی تمام نشدنی هست ، هر پرونده ای که می بندی دوباره یه پرونده دیگه باز میشه
فصل بهار بود و ترم آخری بود که تو دانشگاه بودیم و من بیشتر وقتمو رو پروژم میگذروندم ، و موضوع پروژم معماری ویلایی بود
همه چیز خوب بود ولی تکراری و روزمره شده بود برام ، آدم تو بهشت هم باشه اگه هر روز براش غذای تکراری بیارن خسته میشه بالاخره
هنوز وسوسه های ذهنی و منحرفم تو سرم نجوا می کرد ولی اینقد خودمو به کار مشغول کرده بودم که وقتی نداشتم مشغول آنها بشم
بعد از یه حموم آرام و کف دار در وان ، شورتهای سکسیمو که تازه خریده بودم همراه چیزای دیگه که قصد داشتم در طول شب استفاده کنم ، پوشیدم و رفتم سراغ کاوه
در حالی که بدنم رو مثل مار حرکت میدادم، شروع به لمس جاهای حساسم کردم و کاوه اومد سمتم و با دستاش شروع به نوازش باسنم کرد، شرت فانتزی که سوراخ بزرگش کصمو نمایان می کرد باعث شد کاوه توجهش جلب بشه و منو به سمت تخت کشوند انگار که عاشق شکاف شورتم شده بود و میخواست بدون اینکه شورتمو بکشه پایین ترتیبمو بده
سینه هامو با دستای قویش گرفت و به هم فشار داد و شروع کرد به مالیدن و خوردن
کیر سفت و کلفتش رو به دهنم نزدیک کرد که از قبل برای چشیدنش باز بود
کیر بزرگشو رو لبهام مالوند و گاهی محکم میکوبیدش به صورتم و میکردش تو دهنم
_ دوس داری بخوریش؟
منو حسابی داغ کرده بود و جوابم این بود
"اره همشو میخوام بخورم "
بدون مکث کل قسمت اصلیشو فرو کرد تو دهنم
تو نگاهش لذت و قدرت رو می دیدم
کیر سفت و سختشو میک میزدم و لیس میزدم
تو یه چشم به هم زدن ، سرشو رسوند به چوچولم و شروع کرد به خوردن کصم در حالی که کیرشو فشار میداد تو دهنم همچنان زبونمو زیر کیر داغش تکون می دادم و لذت میبردم از حرارت و ضربان کیر کلفتش
کیرشو از دهنم در اورد و در حالتی که چهار دست و پا شدم سرمو روی بالش خوابوند، کصم حسابی خیس شده بود و آماده ورود کیر کاوه بود، کیرش رو فشار داد تو کص خیسم و شروع کرد به تلمبه زدن تلمبه هاش سریع و عصبانی کوبیده میشد و ناله هام شروع شد
حرفهای کاوه لابلای سکس منو بیشتر حشری میکرد و با تماشای صحنه سکسمون تو آینه ، خودمو گم می کردم.
تصویری که بیرون امدن و فرو رفتن کیرش بود ، انگار که تو ابرها رفته بودم ولی انگار کاوه برنامه های بیشتری داشت.
دیگه کنترل خودمو از دست داده بودم و بدنم کامل شل شده بود. تلمبه هاش سفت تر و شدیدتر شده بود . یه بار دیگه صحنه سکسمون روی آینه هیجانمو دوبرابر کرد و یه ارگاسم خیلی عمیق رو تجربه کردم. بدنم ذوب شده بود و خسته بودم....
غرق لذت بودم که کاوه ازم پرسید
- دوس داری سوار کیرم بشی؟
جواب من مشخص بود چون عاشق سوار شدن روی کیر کلفتش بودم
کاوه رو روی مبل خوابوندم و کیرشو تو دهنم گذاشتم و خیلی حشری مکیدم ، بعد از چند دقیقه ساک زدن کیرشو بیرون کشیدم طوری که آب دهنم رو کیرش میچکید
کیرشو تو دستام گرفتم و کصمو با کیرش تنظیم کردم و مالیدم به کصم
همینطور که سوار کیر می شدم اشکم در اومد نمی دونستم کیر کاوه کلفت تر شده یا کص من تنگ تر
حدود 10 دقیقه رو کیرش سواری کردم و دیگه جون نداشتم ، از حال داشتم میرفتم که کاوه یهو با دستای قویش رونهای پامو محکم گرفت و کیرشو محکم و سریع تلمبه زد تو کصم
تلمبه های اخر رو محکم تر زد و آهی کشید و یهو همه کیرشو کرد تو کصم
جیغ کشیدم و ناله کردم ، داغی آب کیرشو تو کصم حس می کردم ، ضربان کیرش تو کصم داغونم کرده بود و برای دومین بار هم با کاوه ارضا شدم
این یه شب رویایی من با کاوه بود
VOUS LISEZ
برگهای رقصنده
Roman d'amour-- رمان صحنه دار برگهای رقصنده داستان زنی هست به نام سها که ماجراهای مختلف عشقی و سکسی براش پیش میاد توصیه می کنم فقط بزرگسالان این رمان رو بخونن چون دارای صحنه های باز و توصیفات جزئی از سکس و شهوت هست داستان از خاطرات دانشگاه و شیطنت های شهوانی...