سکس با کاوه

2K 14 14
                                    


باورم نمیشد ، کیر کلفتی رو تو شورتش حس میکردم ، دستی کشیدم رو کیرش و شورت رو کشیدم پایین

باید با چشمای خودم میدیدم وگرنه باور نمیکردم ، لبامو ازش جدا کردم و نگاهم رفت سمت پایین

تمام پیش فرض های ذهنم درباره حدس زدن اندازه کیر مردها با دیدن این صحنه از هم پاشید

شوکه شده بودم و قلبم یه لحظه وایساد ، خون به مغزم نمی رسید و واژنم ضربان میزد

این اولین بار بود که همچین کیر خوش تراش و بزرگی رو میدیدم. انگشتامو دور کیر سیخش حلقه کردم و به آرومی بالا و پایین کردم طوری که کیرش لای انگشتام حرکت کنه

احساس کردم دیگه نمیتونم تحمل کنم و وقتشه که این کیر خوش فرم تو دهن من باشه

خیلی احساس خوشبختی می کردم چون هم عاشق کاوه بودم و هم حالا عاشق کیرش ، برام عجیب بود که زندگی چقدر می تونه زیبا و خواستنی باشه ، تمام بلاتکلیفی های زندگیم داشت تموم میشد و احساس امنیت می کردم با کاوه

واقعا مشاوره با ستاره خانم برام کارساز بود البته که خودم خواستم زندگیمو تغییر بدم و چیزهایی که واقعا میخوامو جذب کنم ، زندگی داشت روزهای خوشش رو نشونم میداد

وقتی داشتم زانو میزدم ، تازه متوجه شدم که لخت شدم ، اینقدر حشری و شوکه بودم که اصلا نفهمیدم کاوه چطوری لباسامو دراورده بود

تمام توجهم به کیر کلفت و خوش تراش بود ، گذاشتمش تو دهنم و با یه سرعت ثابت و آروم ساک زدن رو شروع کردم ، با دست دیگم با تخماش ور میرفتم و میمالیدمشون

کیر پرشکوه ش تو دهنم ضربان میزد و سعی میکردم با حرکت زبونم زیر کیرش به لذتش اضافه کنم

کاوه دستاشو لای موهام گذاشته بود و آهی میکشید از لذت

کیر بزرگشو میک میزدم و می لیسیدم ، زبونمو دورش میچرخوندم و داشتم تکنیکهای خودمو انجام میدادم که احساس کردم دستاش روی سر من هست، کاوه منو هل داد و مجبورم کرد کیرش به عمق گلوم برسه

یهو حس کردم که کاملا مطیع و تحت کنترل اون هستم. بهش نگاه کردم ، در حالی که داشت منو در حال ساک زدن تماشا میکرد ، حس رضایت و خوشایندی داشت. معلوم بود از این کار خوشش میاد و من هم عاشق این کار بودم

بعد از گذشت چند دقیقه ، فهمیدم که کاوه عمدا خودشو نگه میداره ، انگار مطمئن نبود که بخواد آب کیرشو تو دهنم بریزه

بهش گفتم که دوس دارم ارضا شدنت رو ببینم و شروع کردم به تندتر کردن ساک زدن

تا اینکه یهو آهی کشید و کیرشو از دهنم کشید بیرون

منتظر بودم آب کیرشو بریزه رو سر و صورتم ، اما انگار نقشه دیگه ای داشت و به کار من راضی نشده بود

برگهای رقصندهTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang