سیاوش توپر و خوش قیافه بود و دختری تو دانشگاه نبود که از متلک هاش در امان باشه
به هانا گفتم من کیر سیاوشو میخوام
هانا گفت خل شدی؟
تو زندگی روزمره و مشکلاتم مدفون شدم
- زندگی همینه میخوای چیکار کنی؟
میخوام تلاش خودمو کنم
- احمق جان میخوای چیکار کنی آخه؟
میخوام تصمیم بگیرم به خواسته دلم برسم
- بیخیال سها اینا که میگی همش تخیله
نه من میدونم که به هر چی بخوام میرسم
- ببین اینا هوس هست و لحظه ای و زودگذر
احساس می کنم دیگه زندگی گذشتمو نمی تونم تحمل کنم
- وای سها این همه آرزو چرا یه چیز غیر قابل تصور میخوای؟
نگاهی عمیق تو چشمای سها انداختم و بهش گفتم من شهامت این کار رو دارم
- تو یه چیت شده سها ، این قوی بودن و اعتماد به نفست داره منو می ترسونه
چشمام به یه نقطه خیره شد و در سر فکرهایی میومد برای اینکه به خواسته دلم برسم
اولین سوژه من سیاوش بود ولی هیچ راهکاری برای رسیدن به نتیجه نداشتم ولی همینکه با هانا حرف زدم و انتظارمو از زندگی بیشتر کردم راهشو پیدا کردم
فهمیدم که دونستن به تنهایی کافی نیست و باید وارد عمل شد ، این طرز فکر منو قوی کرد
بعد کلاس مشترکی که با سیاوش داشتم با قدرت رفتم پیشش و ازش جزوه گرفتم.
سیاوش دست و پاشو گم کرده بود و سرخ شده بود ولی ته چشماش خیلی خوشحال بود . بیشتر به جای اینکه به چشمام نگاه کنه ، چشماش شیرجه زده بود تو سینه هام
تو این اوضاع خیلی خوب می دونستم که قوانین بازی رو مشخص کنم تا برنده بشم ، باید کاری میکردم که سیاوش باورهای منو بپذیره و تو زمین من بازی کنه
قلابم گرفت و سیاوش وقتی که جزوه هاشو پس میدادم پیشنهاد داد شب بریم کافی شاپ
ماجرا رو به هانا گفتم ، هانا چشم هاش گرد شد و گفت
ŞİMDİ OKUDUĞUN
برگهای رقصنده
Romantizm-- رمان صحنه دار برگهای رقصنده داستان زنی هست به نام سها که ماجراهای مختلف عشقی و سکسی براش پیش میاد توصیه می کنم فقط بزرگسالان این رمان رو بخونن چون دارای صحنه های باز و توصیفات جزئی از سکس و شهوت هست داستان از خاطرات دانشگاه و شیطنت های شهوانی...