اقدام هانا

1K 8 0
                                    


آهی کشیدم و با نارحتی در رو باز کردم و از دیدن سها با لباس سکسیش شوکه شدم ، لبخندی زد و گفت :

- تو اگه فانتزی ساک زدن همه کیرهای بزرگ رو داشتی من فانتزی سکس سه نفره رو دارم اونم با بهترین دوستم

شوکه شدم و صدای بلند ناقوس کلیسا یکنواخت و بلند گوشهامو کر کرده بود و مبهوت شدم با سوالهایی که تو ذهنم از خودم میپرسیدم و صحنه های دوستیم با هانا رو مرور می کردم...

یعنی این همون هانا دوست صمیمی من هست؟ کسی که باهاش درد و دل میکردم و سفره دلمو پیشش باز می کردم؟ آیا همونطور که من دنبال فانتزی هام رفتم ، هانا هم حق داره دنبال فانتزی هاش بره؟؟ اون میخواد به من صدمه بزنه؟

کاوه مردی بود که به خاطر انتقام بنده هوسش شده بود و شاید همه مردهای دنیا همین اخلاقو دارن و حالا انگار به خواسته دلش میرسید

چشمام رو یه نقطه خیره شده بود و عمیقا تو فکر رفته بودم که حضور هانا رو اصلا حس نمی کردم

هانا دستشو جلوی چشمام تکون داد و صدام کرد :

- سها !!!

هانا خل شدی؟؟!!! داری شوخی می کنی؟؟ من کاوه رو با تو سهیم بشم؟

- نه اصلا شوخی نمی کنم ، میتونم ببوسمت ؟

آآآآ

قبل اینکه بتونم حرفی بزنم ، لبهاشو رو لبام گذاشت و زبونشو تا پایین گردن و شونه هام حرکت داد ، موهای ابریشمی و تیرش به صورتم میخورد

عطر و بوی شیرین و تازه لوسیون بدن هلوییش عالی بود ، و با زیاد شدن اصطکاک بین مون دلپذیرتر می شد

بعد از همه اون افکار و فشارهای روانی میخواستم خودمو تخلیه کنم و شاید این فرصت خوبی نبود برای اینکه خودمو آروم کنم ولی مثل یه تخته پاره رها شده بودم در موج خواسته کاوه و سها

هانا دوست صمیمیم بود ولی انگار اصلا نمی شناختمش و داشت منو سحر و جادو می کرد ، انگشتامو روی پوست صاف صورتش کشیدم و لب هاشو به سمت لبام برگردوندم و اجازه دادم زبون هامون عمیق تر درگیر بشن، گونه هامون رو به هم مالوند و زبونشو به سمت لاله گوشم نزدیک کرد و قبل اینکه سکته کنم تو گوشم زمزمه کرد:

- می تونم بیام اتاق تون ؟

-

بهش نگاهی انداختم و تو چشمای سکسی و جذابش که درخشش عجیبی داشت خیره شدم و سرمو به نشانه رضایت تکون دادم

اومد تو اتاق و شروع کرد به لخت کردنم

لباسمو از بالای سرم بلند کرد و گفت

- بزار اینم بیاریم پایین

دستاشو برد پایین و در حالی که داشت گردنمو کمی گاز میگرفت ، دامن و شورتمو پایین کشید و باسنمو محکم فشار داد

برگهای رقصندهTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang