جونگ کوک کمی شیر به سریال صبحانهای که توی کاسه و روی میز قرار داشت اضافه کرد. از گوشه چشم به تهیونگ نگاه میکرد که سر به هوا و با عجله از اتاقی به اتاق دیگه میرفت.
جونگ کوک با صدای بلند به تهیونگ گفت:
صبحونه نمی خوری؟
تهیونگ برای با ر چهارم وارد اتاق خواب شد. در حالی که توی کمد لباس به دنبال تیشرت زرد رنگش میگشت، جواب داد:
وقت ندارم! دیرم شده! خواب موندم!
جونگ کوک باز هم با صدایی که به گوش تهیونگ سردرگم و آشفته برسه پرسید:
میخوای برات یکم نون تست آماده کنم تا توی راه بخوری؟
تهیونگ سرش رو از توی اتاق بیرون آورد و با لبخندی به پهنای صورت به جونگ کوک نگاه کرد.
جونگ کوک چشم هاش رو چرخوند و از پشت میز بلند شد تا کمی نون تست آماده کنه. قبل از اینکه دوباره پشت میز بشینه
کره و مربا رو از توی یخچال بیرون آورد تا مجبور نباشه پیش از تموم کردن صبحانش دوباره بلند شه.
تهیونگ لباس های توی کشو رو بهم ریخت ولی اثری از تیشرت زرد رنگش پیدا نکرد، با کالفگی از اتاق بیرون اومد و به سمت
آشپزخونه رفت.
جونگ کوک کره و مربا رو روی دومین تست مالیده بود و اون رو توی بشقاب روی میز گذاشته بود.
تهیونگ یکی از تست ها رو برداشت و گاز بزرگی به اون زد.
تهیونگ: جونگ کوک . تو تیشرت زده من رو ندیدی؟
جونگ کوک چشمهاش رو باریک کرد. به تهیونگ زل زد و تهیونگ در جواب فقط شونه هاش رو بالا انداخت.
جونگ کوک : واقعأ که حواس پرتی! پریروز یه لکه بزرگ سس روش درست کردی و االن توی ماشین لباس شوییه!
تهیونگ با دهن باز روی صندلی نشست.
جونگ کوک : نگو که دو ساعته داری دنبال اون میگردی!
تهیونگ مابقی نون تست رو توی دهنش چپوند و جواب داد: دقیقا داشتم دنبال اون میگشتم!
جونگ کوک شیر باقی مونده توی کاسش رو سر کشید و گفت:
خب یه لباس دیگه بپوش!
تهیونگ پاهاش رو رو تکون داد و قیافه غم زده ای به خودش گرفت.
تهیونگ: ولی امروز قرار بود عکس برداری داشته باشیم. همه قراره لباس زرد بپوشن!
جونگ کوک خندید و گفت: تیشرت من رو بردار بپوش.
تهیونگ با هیجان از روی صندلی بلند شد.
تهیونگ: جدی میگی؟!