تهیونگ: اگه از همین کمد بخوام استفاده کنم جای زیادی میگیره. تو هم به کمد نیاز داری. بدی اتاق های این خونه اینه
که کمد دیواری ندارن!
جونگ کوک با چشم هایی گرد شده به کمد بزرگی که مقابلش بود نگاه کرد.
جونگ کوک: موقع خریدن این کمد دقیقأ چه فکری توی سرت بود؟
تهیونگ دستی به پشت گردنش کشید و جواب داد:
اینکه قراره دو نفر ازش استفاده کنن. پس هرچی بزرگتر بهتر!
جونگ کوکبیخیال بر انداز کردن کمد شد و به تهیونگ نگاه کرد.
جونگ کوک: این کمد برای دو نفر هم زیادی بزرگه!
تهیونگ سرش رو پایین انداخت و آه کشید.
تهیونگ: حق با توئه! این کمد هیچوقت پر نشد! شاید بهتر باشه یه کمد جدید بگیرم و بیخیال این یکی بشم.
جونگ کوک دستهاش رو به کمرش زد و بار دیگه سر تا پای کمد رو بر انداز کرد.
جونگ کوک: من مخالفم! ما کار پاره وقت داریم. هزینههای خونه هست. من دانشجوام و تو هم قراره به زودی برگردی دانشگاه.
پس باید تا جایی که میتونیم توی هزینههای اضافی صرفه جویی کنیم.
جونگ کوک به تهیونگ نگاه کرد. قیافه تهیونگ گیج و پر از سوال بود.
جونگ کوک ادامه داد:
اگه میخوای از این خرجهای اضافه، مثل تغییر دکوراسیون و عوض کردن وسایلی که داری و اونقدر سالم هستن که میشه
ازشون استفاده کرد، داشته باشی، بزارش برای هر زمان که درست تموم شد و یک شغل ثابت و تمام وقت داشتی.
تهیونگ تابی به ابروهاش داد و به جونگ کوک نگاه کرد.
تهیونگ: کی گفته من قراره برگردم دانشگاه؟
جونگ کوک گوشه لبش رو کمی بالا داد.
جونگ کوک: خودت گفتی دوست داری.
تهیونگ اخم کرد و چشمهاش رو چرخوند.
تهیونگ: من کی این حرف رو زدم؟
جونگ کوک مسیر صحبت رو تغییر داد و گفت:
میتونیم دوتایی از این کمد استفاده کنیم.
جونگ کوک در کمد رو باز کرد و نگاهی به درون کمد انداخت.
جونگ کوک: می تونم یکی دو طبقه پایینش بزنم. اینطوری میتونیم کفشهای اضافی روبزاریم اینجا.
تهیونگ نزدیک جونگ کوک رفت و از بالای شونه پسر نگاهی به توی کمد انداخت.
تهیونگ: ایده خوبیه به نظر میاد!