تولد

6.9K 296 7
                                    

رژ لبش رو تمدید کرد کرد و اونو توی کیفش گذاشت
موهای بلند و مجعدش رو پشت گوشش داد و به عقب برگشت تا از دست شویی خارج شه که دستی شونه هاش رو هل داد
با بهت به فرد نگاه کرد و با دیدن ددیش لبش رو گاز گرفت
- کِی بهت اجازه دادم بیای تو این خراب شده؟
- من، من ازت اجازه گرفتم گفتم تولد دوستمه.
با لحن ترسیده ای جواب داد
- که تولد دوستته؟
بند نازک دکلته اش حالا توی مشت های قوی مرد بود
- اجازه اینم دادم که مثل هر.زه ها لباس بپوشی؟
انگشت شستش رو روی لب های دختر کشید
- اجازه اینو چی؟ داده بودم؟
همینطور که به قرمزی روی انگشتش نگاه میکرد گفت و بند لباسش رو سمت خروجی کشید
- متاسفانه حتی فرصت یه خداحافظی آبرومند از دوستت رو هم نداری، بدجور عصبیم کردی!

Daddy or baby ?Where stories live. Discover now