هودی آبی رنگ و گشاد رو پوشید و دور خودش چرخید
پسر بزرگتر لبخند زد و بند های دو طرف کلاه هودی رو کشید
چند ثانیه بعد از صورت بیبیش فقط بینیش مشخص بود
- نکن ددی!
پسر کوچیکتر با کلافگی گفت و سعی کرد خودش رو آزاد کنه
- حتی از بچگی منم ظریف تری.
پسر رو تو آغوشش کشید و گردنش رو بوسید
- چی؟
- این لباس رو وقتی دبیرستانی بودم برام گرفتن، چند وقت پیش پیداش کردم و فکر میکردم تنت بشه ولی برات گشاده!
با خنده گفت و پسر رو محکم تر به خودش فشار داد
- پس این لباس ددیه؟
مرد سرش رو تکون داد
- پس هر وقت ددی پیشم نبود اینو تن بالشتم میکنم و بغلش میکنم، حالا بوی ددی روهم گرفته!
YOU ARE READING
Daddy or baby ?
Short Storyبیبی بوی /بیبی گرل/کیتن /ددی /مامی.... فانتزی دوس داری ؟؟! 🌈دنبال کینکای ددی و بیبی میگردی؟🔞 این بوک مجموعه همه ایناس 🦋 بیا و از خوندنشون لذت ببر بیب ;)