کوچولوی شیطون🌈🔞

1.9K 126 1
                                    

موهای فرش با حالت کیوتی روی پیشونیش افتاده بود
دست هاش رو پشت بدنش قفل کرده بود و به مسترش زل زده بود
مرد بی صدا خندید
- خوب شده کوچولو.
پسر با ذوق خندید و نگاهش رو روی کیکی که پخته بود گردوند
- مسترم خوشش اومده؟
مرد دست پسر رو کشید و اسلیوش رو روی پاهای خودش نشوند
با اینکه علاقه ای به شیرینی نداشت ولی اس.لیوش این همه راه رو از خونه تا شرکتش اومده بود که خوشحالش کنه
- البته بیبی.
با دیدن لبخند شیرین پسر لب هاش رو نرم بوسید
- جایزه چی میخوای؟
چشم های پسر برق زد
- میخواین بهم جایزه بدین؟
مرد سرش رو کوتاه تکون داد
گونه های پسر قرمز شد، دست مرد رو روی رونش قرار داد و سرش رو پایین انداخت
- لطفا لمسم کنید مستر!
نیشخندی روی لب های مرد جا خوش کرد و رون پسر رو بین انگشت هاش فشرد
کراواتش رو باز کرد و چشم های پسر رو باهاش بست
- قراره این روزو یادت بمونه کوچولوی شیطون.

Daddy or baby ?Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang