نگاه ناراحتش رو به خامه های روی زمین دوخت و لبش رو گزید
- میسترس حتما عصبی میشه.
اروم خم شد و با دستمالش خامه روی زمین رو کمی پاک کرد
- پاک شو لطفا!
- بچه چکار میکنی؟
با شنیدن صدای میسترسش سریع بلند شد و دستمال خامه ای رو پشتش قایم کرد
- هیچی.
زن با دیدن حالت ترسیده اس.لیوش اخمی کرد و با قدم های اروم نزدیکش شد و پرسید
- هیچی؟
دختر یک قدم عقب رفت که بخاطر لیزی خامه روی زمین تعادلش رو از دست داد و جیغ خفیفی کشید
زن به قدم هاش سرعت داد، دختر کوچیک رو بغل کرد و با دیدن خامه های روی زمین اخمی کرد و نگاهی به دختر داخل بغلش انداخت
- بجای حروم کردن این خامه ها
انگشتش رو، روی گونه دختر کشید
- بهتره با همین خامه ها و بدن شیرینت یه دسر فراموش نشدنی مهمونم کنی!
YOU ARE READING
Daddy or baby ?
Short Storyبیبی بوی /بیبی گرل/کیتن /ددی /مامی.... فانتزی دوس داری ؟؟! 🌈دنبال کینکای ددی و بیبی میگردی؟🔞 این بوک مجموعه همه ایناس 🦋 بیا و از خوندنشون لذت ببر بیب ;)