Nightmare

469 153 306
                                    


[ ووت بالا: یعنی انگیزه ی فاکی من واسه ادامه]


با دیدن افکت های نوری که
تا چشم کارمیکرد تو فضا
در حال رنگ عوض کردن بود
چشمهاشو سه ثانیه بست
و بعد چند بار پلک زد و اطراف رو کندو کاو کرد.

ماشین تامی رو کمی پایین تر از
خیابون پیداکرده بود
تامی امشب هم توی بار میخواست
از سر شب مست کنه و تو خوشیهاش غرق شه
با دیدن تتوهای اعداد پشت گردن
مردی چسبیده ب پیشخون مطمئن شد خودشه
با شات های مارتینی جلوش که
هنوز خالی نشده بودن معلوم بود
حواسش کاملا سرجاشه.

لیام کنار تامی نشست و اونم مارتینی خواست
تامی سرشو تکون داد و از انتخاب لیام،خندید
و این برای لیام یه پوئن بود چون تامی خودش
سر صحبت رو اینجوری،باز کرد.

_توام ، کسیو از دست دادی؟

لیام قیافه آدمهای متاسف رو بخودش گرفت
و شاتش رو یک نفس خورد و جواب داد

+آره سگمو، از کجافهمیدی

_اوه،متاسفم...

تام اینبار با دقت بیشتری به نیمرخ لیام نگاه کرد

_هی من تورو کجا دیدم؟

کله ی تام هنوز داغ و متوهم نشده بود،
لیام باید تا قبل از
زدن حدسیات اضافه تامو از بار خارج میکرد
ولی سعی کرد کمی ذهن اونو بپیچونه،
چیزی که توش زیادی خوب بود...
با لبخندی دندون نما پرسید:

+ببینم،تو بایسکشوالی؟

تام یه شات خورد و با زنجیر طلایی
توی گردنش ور رفت

_اوه،معلومه که نه...چرا این فکرو کردی؟

لیام حس میکرد سده تامو شکونده و یا حداقل
این ایده ایی ک یهویی به مغزش اومده
میتونه زودتر کارشو شروکنه ،به تام گفت:

+فراموشش کن،فکر کردم شاید زیرم خوابیدی
چون گفتی منو جایی دیدی.

تام فورا از حدس یهویی و مسخره ی
خودش پشیمون شد،ولی جذابیت لیام براش
حیرت انگیز بود
اینکه اون سرتا پا مشکی پوشیده بود
دوستداشتنی بود.

_نه رفیق،اشتباه کردم

لیام با اطمینان، گردنشو به طرف تام کج کرد و لب زد

+ولی به نظر سرویس خوبی میای

تام خودشو عقب کشید و صداشو بالا برد

_بیخیال شو رفیق

تام بعد از حساب کردن،با سرعت فاصله گرف
اما لیام کاملا حواسش به تام بود
بعد از لوندی چند دختر کنارش
خیلی مشکوک دخترهارو پس زد و
به قسمت تاریک بار رفت، لیام اولش حس کرد
تام یه حسایی کرده و درحال فراره
اما با دیدن تابلوی کوچیک مسیر wc فورا پشت سر تام وارد اون توالت شد و درو قفل کرد.

BORN FREE Where stories live. Discover now