Keep your mouth

183 75 218
                                    

خواندن این پارت بدون ووت حرام است
و ارسال دیدگاه از واجبات میباشد
امام فر





با اشتهای زیادی یه برش بزرگ از کیک رو توی دهنش
فروکرد در چندثانیه بعد که داشت اونو میجوید تا خفه نشه چشمهای بادومیش خط شدن و گونه های استخونیش ب سمت بالا هدایت شد... لبخند پهنی رو تحویلش داد.
نگاهه نایل به موهای فرفری اون بود ک خرمایی روشن بودن و زیر خط نور طلایی ب چشم می اومدن
با انگشت به کیک جلوی نایل اشاره داد و اروم گفت:
-همزمان که نگام میکنی،بخور و مشغول شو

چشمای نایل به سمت کیک برگشت...برای خوردن اون اشتها نداشت،به اصرار شدید آنتونی اون سفارشُ پذیرفته بود.و کلا هدفش چیزی بود ک فقط خودش میدونست.
+ببینم تو یه پرستاری؟

-نه چرا این فکرو کردی؟

نایل گلویی تازه کرد تا سوالهای بهتری بپرسه
+ببخشید ولی من ازت ی مکالمه شنیدم و فهمیدم مراقب چندتا بچه ای!باید کار سختی باشه...

لبهای انتونی آویزون شد...حالا چجوری و بهتر بود چی بگه؟انگار وقت گذروندن با یه دوست جدید و ارتباط گرفتن سخته...آدمهای جدید میتونن فضول باشن
بالاخره لیام که هیچی نمیفهمید! بهتربود راستشُ بگه.

-نه...منظورم از بچه ها چندتا جونور بود.

نایل روی صندلیش جابجا شد و خوشحال شد
+جونور!
-سگ...من از سگا نگهداری میکنم. کسایی ک میرن سفر
میتونن سگاشونو به من بسپارن و خیالشون راحت باشه
همین.

انتونی توی دلش به لیام فحش داد
بخاطرش مجبور بود دروغی بگه که باید در اینده
بهای گزافی براش پرداخت کنه
نایل نمیخواست بیشتر گیر بده،اون مکالمه خیلی صمیمی بود و قطعا چیزی ک از دهن انتونی میشنید با عقل جور درنمیومد ولی میتونست بازیش بده
اونجوری که نایل اصلا نمیفهمه ماجرا چیه
+خیلی جالبه...اونوقت درآمدت چقدره؟
بیزینسه؟ یه مرکز نگهداری زدی؟

خندید و فورا گفت
-تو فکرشم که اینکارو بکنم،تو مرحله ی آزمایشم.

ذهن نایل منحرف تر شد،آزمایش!
ادمای نزدیک به لیام همشون ی چیزایی رو آزمایش میکردن!اصن چرا این واژه اینقدر سمیه?
+چجور آزمایشی با اون سگها دارید.
-فاک ،نه من کاری با هیچ ازمایشی ندارم.

موهای روی پوست انتونی سیخ شدن
وقتی یاد ی اتفاق افتاد،ازمایشای لیام
دریدن شیکم چندتا اسب توی فورت لادریل!
که انتونی مجبور بود تماشا کنه
نزدیک بودن به لیام تو اونجور وقتا حال بهم زن بود
چون خودش لذت میبرد ولی محتویات معده ی انتونی به دهنش هجوم می اورد تا فرار کنه
یا یه بار که جنازه ی یه خرگوش رو تهه فریز خونش دیده بود!و یک ماه نمیتونست از فریزرش گوشت برداره چون فکرمیکرد بازم باید با یه شِت مواجه شه
ولی دعواهاش با لیام سرانجامی نداشت
شایدم داشت،سرانجام این شد که لیام برادرش بشه

BORN FREE Where stories live. Discover now