☁️part3☁️

1K 168 18
                                    


_دستمو ول کردی اما من تو رو از قلبم جدا نمیکنم وی یینگ

بهش گفته بود دست زدن به تهذیب گری شیطانی بها داره و تا حالا برای هیچ کس استثنا قائل نشده، اون چوب رو به کدوم احساس و زندگی زدی که تاوانش شد نابود شدنت وی یینگ؟

_لان ژان بیا تا آخر دنیا دوست بمونیم

سر قولش مونده بود، روزی که رفت آخر دنیا بود 

دیگه موندن وانگجی کنارش اهمیت داشت؟همه چیز عادلانه تقسیم شده بود

با دستی که از وی یینگ توی دستاش مونده بود و عین کوه روش سنگینی میکرد باید چیکار میکرد؟

_میشه برگردی؟ فرصت بودنت کوتاه تر از عمر یه شکوفه بود،تو باش،من میگم،حتی اگر ممکن نشی

هیچ نمی خواست همین که بیاید و از کنارش رد شود کافی بود

از حرف هایی که زده بود پشیمون نبود از حرف هایی که باید میزد ولی نزده بود پشیمون بود

شبیه وقتی که کل ماه رو به امید دیدن مادرش سر میکرد و در آخر راهرویی سرد و انتظاری بی پایان نصیبش میشد و خسته از ندیدن مادرش روی زمین خوابش میبرد

مگر وانگجی لایق تکیه دادن نبود؟

وی یینگ با حسرت شونه های وانگجی چیکار کرده بود؟

یه عمر یاد گرفته بود اونچه رو درو میکنی که بهش عمل کردی

پس چرا نفهمیده بود وی یینگی که بی گناه تا پای دار رفته بود بالای دار هم میره؟

چاقو دسته خودشو بریده بود و محبت وی یینگ خار ها رو گل نکرده بود
همونطوری که دوری،دوستی نیاورده بود

ماه چه خوب پشت ابر مونده بود

برای قلب وانگجی زمان ایستاده بود که صبح تا شب جای خالیشو دوره کنه و صدای خنده هاش تو دلش تاب بخوره

اگر وی یینگ گناهکار بود پس بقیه چی میشدن؟

اونایی که لبخند و از ایوان کوچیک دریغ کرده بودن و شادی کودکی رو ازش گرفته بودن
اونایی که احساسات وی یینگ رو نادیده گرفته بودن و شخصیتش رو زیر زیاده خواهی هاشون له کردن

پس تاراج جسم و روح وی یینگ چی میشد؟

هیچ آدمی یک شبه تغییر نمیکرد

وی یینگ یک شبه تصمیم به رفتن نگرفته بود، وی یینگی که از شدت درد و خستگی قهقهه میزد از مدت ها قبل خسته شده بود
کسی که پشت خنده های دردناکش گریه میکرد از خیلی قبل تر یک بغض سنگین رو با خودش اینطرف و اونطرف میکشید

چرا وانگجی نفهمیده بود؟

وی یینگ صبور و راستگو بود و صادق خیلی راحت احساساتشو بروز میداد
خیلی راحت دلبسته اطرافیانش شده بود

وقتی بعد از سه ماه برگشت وقتی زخمی شده بود ساکت شد چیزی نگفته بود فقط با دل شکسته رفته بود وی یینگ دلش شکسته بود و اونقدر تلخ شده بود که دیگه نمی تونست مثل قبل باشه

چرا لان ژان نتونسته بود مواظب دلش باشه؟
که نشکنه که تلخ نشه
وی یینگ انقدر بیصدا رفته بود که لان ژان از وداع هم جا مونده بود

وی یینگ همیشه خوب و خندان از بی کسی و سکوت خسته شده بود و کسی نفهمید،عجیب هم نبود چون هیچکس وی یینگ نبود

اونا حق نداشتن قضاوتش کنن

دیگه سوسوی هیچ چراغی امیدوارش نکرده بود شاید وی یینگش جوری مرده بود که حتی گرمای دست لان ژان هم نتونسته بود دلش و به تپیدن وادار کنه

وی یینگ رفته بود تا راهشو توی تاریکی انتخاب کنه چون دیگه به چراغ های نورانی و دست های گرم هیچکس اعتماد نداشت

وی یینگ بیشتر از هر زمان دیگه ای خودش بود
اون نه حرص بدست آوردن داشت نه هراس از دست دادن
بعد از دست دادن تنها دلیل زندگیش جیانگ یانلی دلش هوای خودشو کرده بود برای کسی که اونو بخاطر خودش بخواد 

نگاهش داد میزد لطفا برم نگردون لان ژان بزار تموم بشم

وی یینگ مهربونش از صبوری خسته شده بود
از فریاد هایی که در گلوش خفه شد و اشک هایی که قهقهه خنده شد
از حرف هایی که تو دلش زنده به گور شد و گریه های بی صدایی که در پسِ خنده های بلندش مخفی کرد و بی پناهی که پشت فلوتش چنچینگ پنهان شده بود

قبایل تذهیبگری فقط متوجه تغییر رفتار وی یینگ بودن ولی هیچ وقت نفهمیدن رفتار های خودشون بود که باعث تغییر اون شد

چرا نفهمیده بود؟چرا باورش نکرده بود؟

خیلی سخت بود برای وی یینگی که آتیش گرفته بود توضیح بده نباید بدوه بس که دنیا آتیشش زده بود دیگه ترسی از جهنم نداشت در واقع خرمنی از وجودش نمونده بود که آتیش نگرفته باشه

وی یینگ نه خاطره بود نه جزئی از تاریخ اون حقیقت زندگی لان وانگجی بود

_لان ژان خسته نشدی از تنها بودن؟

_تنها نیستم تو هستی منم کنارتم تو سکوت میکنی من هم گوش میدم

گفته بود راه اونها از هم جداست؟راه باز و جاده دراز

پس چرا توضیح نداده بود راه برای رفتن باز است اما برای جبران کردن دراز؟

دلش وی یینگی رو میخواست که بماند که نرود که ماندنش آرامش کند

_کجایی وی یینگ؟

Your voice is flowing in my heart

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


Your voice is flowing in my heart....

آوای تو در دل من جریان دارد....

امیدوارم دوستش داشته باشید و لطفا نظراتتون رو  کامنت کنید ووت فراموش نشه🐰💗
#Myeoni

☁️The untamed☁️Where stories live. Discover now