هری ماسکشو دراورد و وزن دارویی که میخواست تزریق کنه رو اندازه گرفت
:آزمایش تزریق , بعد از یک دقیقه حرارت دهی
ماده رو داخل دستگاه گذاشت و زمان و روی یک دقیقه تنظیم کرد
استینشو بالا زد و روی صندلی کنار دستگاه نشست
بعد از الکل زدن به جاییکه میخواست تزریق کنه صدای گوشی داخل گوشش اونو متوقف کرد:روی خودت?
:نگران چی هستی جک , قرار نیست اینجا غیب بشم احمق
:کار اشتباهی نکن اقای استایلز میدونی که مادرت ....
:خفه شو جک
جک دیگه حرفی نزد و با پایان یک دقیقه , مواد و داخل سرنگ کشید و بعد وارد رگ خودش کرد
:تزریق انجام شد , برای اینکه بفهمیم اثر داشته یا نه نیم ساعت دیگه یه ازمایش میدم که بتونیم سطح اثر بخشی رو ببینیم
به پشتی صندلی لم داد و به چراغ نگاه کرد
بار ها به تصمیمی که گرفته بود فکر کرد , بارها نه گفت و بارها قبول کرد ... و در آخر اون اینجاست , توی ازمایشگاه و درحال انتظار برای دیدن نتیجه ی کاری که قبول کرد انجام بده"فداکاری " کلمه ای بود که به لویی گفت و باید انجام میشد
اینکه با از دست دادن مزیت هایی , چه چیزی رو حفظ کنیم:اقای استایلز ? نیم ساعت گذشت
هری سرشو چرخوند و به دوربین نگاه کرد , آهی کشید و صندلی رو چرخوند , با سرنگی دیگه کمی از خون خودشو کشید
:بهم بگو جک , چی تو زندگیت اتفاق افتاده که حاضر شدی انقدر خفت بار ادامه بدی !
وقتی جک چیزی نگفت هری پوزخندی زد
:نمیدونم شاید وقتی من یا مادرمو تهدید میکنی فکر میکنی ما با تو یا مادرت فرق داریم? ما از یه سیاره ی دیگه نیستیم ...
خون رو داخل شیشه ی لوله ای ریخت و داخل دستگاه گذاشت , دکمه ی کنارشو زد و دستگاه با بالا بردن شیشه شروع به چرخیدن کرد
:این تویی که با بستن چشمات روی حقیقت داری متفاوت میشی
:بعد اعلام نتیجه لطفا گزارش رو اعلام کنید
هری لبخند پررنگ تری زد
:پس منم باید مثل تو بشم?
به دوربین خیره شد و لبخندش از بین رفت
:وقتی منو تو یه قدمیت دیدی ... هرکاری میتونی بکن که فرار کنی ....جکیییی
...................
کالینز از پله ها پایین رفت و همراه جیمز وارد اتاق ازمایش شدن
بعد از شنیدن خبر تزریقی که هری انجام داده بود اون جلسه ی مهمی رو کنسل کرده بود و حالا بعد یک سفر کاری سه روزه بلاخره تونست برگرده
YOU ARE READING
The Man
Fanfiction❌COMPLET❌ #ژانر : معمایی_رومنس #larry اون مرد تو خونه ی رو به رویی ما زندگی میکنه