Ep.18

438 141 112
                                    

هری ماسکشو دراورد و وزن دارویی که میخواست تزریق کنه رو اندازه گرفت

:آزمایش تزریق , بعد از یک دقیقه حرارت دهی

ماده رو داخل دستگاه گذاشت و زمان و روی یک دقیقه تنظیم کرد
استینشو بالا زد و روی صندلی کنار دستگاه نشست
بعد از الکل زدن به جاییکه میخواست تزریق کنه صدای گوشی داخل گوشش اونو متوقف کرد

:روی خودت?

:نگران چی هستی جک , قرار نیست اینجا غیب بشم احمق

:کار اشتباهی نکن اقای استایلز میدونی که مادرت ....

:خفه شو جک



جک دیگه حرفی نزد و با پایان یک دقیقه , مواد و داخل سرنگ کشید و بعد وارد رگ خودش کرد

:تزریق انجام شد , برای اینکه بفهمیم اثر داشته یا نه نیم ساعت دیگه یه ازمایش میدم که بتونیم سطح اثر بخشی رو ببینیم

به پشتی صندلی لم داد و به چراغ نگاه کرد
بار ها به تصمیمی که گرفته بود فکر کرد , بارها نه گفت و بارها قبول کرد ... و در آخر اون اینجاست , توی ازمایشگاه و درحال انتظار برای دیدن نتیجه ی کاری که قبول کرد انجام بده

"فداکاری " کلمه ای بود که به لویی گفت و باید انجام میشد
اینکه با از دست دادن مزیت هایی , چه چیزی رو حفظ کنیم

:اقای استایلز ? نیم ساعت گذشت


هری سرشو چرخوند و به دوربین نگاه کرد , آهی کشید و صندلی رو چرخوند , با سرنگی دیگه کمی از خون خودشو کشید

:بهم بگو جک , چی تو زندگیت اتفاق افتاده که حاضر شدی انقدر خفت بار ادامه بدی !


وقتی جک چیزی نگفت هری پوزخندی زد

:نمیدونم شاید وقتی من یا مادرمو تهدید میکنی فکر میکنی ما با تو یا مادرت فرق داریم? ما از یه سیاره ی دیگه نیستیم ...

خون رو داخل شیشه ی لوله ای ریخت و داخل دستگاه گذاشت , دکمه ی کنارشو زد و دستگاه با بالا بردن شیشه شروع به چرخیدن کرد

:این تویی که با بستن چشمات روی حقیقت داری متفاوت میشی

:بعد اعلام نتیجه لطفا گزارش رو اعلام کنید

هری لبخند پررنگ تری زد

:پس منم باید مثل تو بشم?

به دوربین خیره شد و لبخندش از بین رفت

:وقتی منو تو یه قدمیت دیدی ... هرکاری میتونی بکن که فرار کنی ....جکیییی

...................


کالینز از پله ها پایین رفت و همراه جیمز وارد اتاق ازمایش شدن

بعد از شنیدن خبر تزریقی که هری انجام داده بود اون جلسه ی مهمی رو کنسل کرده بود و حالا بعد یک سفر کاری سه روزه بلاخره تونست برگرده


The Man Where stories live. Discover now