"قرص سر درد " تنها چیزی که برای صبحانه خورده بود
روز های آخر مدرسه عصبیش میکرد , مخصوصا که این سردرد بیشتر از روز های قبل بود
تو لاک خودش بود که یه هو باز یکی بهش تنه زد , عصبی برگشت و فکر کرد از دیروز یکی داره سر به سرش میذاره
:هی هی هی ... اروم باش منم
زین دستاشو بالا برد و وقتی لویی گاردشو کنار گذاشت , لبخند زد و دستشو رو شونه ی لویی انداخت
:باز پکری ... چی شده اول صبح !
:هیچی , دیشب حسابی مست بودم ... سرم داره منفجر میشه
:اوه پسر , قرص خوردی? بیخیال اگه نخوردی یه چیزی اوردم بین کلاس میریم اون پشت دود کنیم
:از اونایی که جیمز ازت گرفته ?
زین شونه ی لویی رو رها کرد و با اخم بهش خیره شد
:پسره ی شل مغز ... راجر بهت گفت ?
لویی چیزی نگفت و بدون اینکه کتابی از داخل لاکرش در بیاره سمت کلاسش رفت
:هی وایسا
زین پشت سر لویی وارد کلاس شد , دختری مو بلوند بدون اینکه نگاهشو ازش بگیره بهش خیره شده بود
لویی و زین کنار هم نشستن و بعد زین با سر به اون دختر اشاره کرد
:هی پسر این چشه?
لویی نگاه زین و دنبال کرد , پوزخندی زد و به دستاش که روی دسته ی صندلیش بود نگاه کرد
:یکی مثل بقیه
زین خواست چیزی بگه که معلم وارد کلاس شد
:مطمئنی میخوای سر این کلاس بمونی?
لویی روی صندلی شل کرد و سرشو تکون داد که زین فهمید لویی میخواد بازم به معلم زل بزنه ...
...............
مثل همیشه که معلم ها ایرادی از عدم فعالیت لویی نمیگرفتن , کلاس تموم شد و همگی بیرون اومدن
:لویی
همون دختر بود , لازم نبود برگرده و بهش نگاه کنه تا بفهمه
این بار اول نبود که این اتفاق ها میفتاد ... مگه من بد بودم ! چرا بهم نگاه نمیکنی! فکر کردی کی هستی ... !لویی دستاشو تو جیبش برد و بدون اینکه بهش توجه کنه راهشو ادامه داد
حتی زین هم عادت کرده بود اما اتفاق بعدی توجه همه رو جلب کرد حتی دختری که بخاطر بی محلی لویی عصبی شده بود و خواست با سرعت بهش برسه:دعوا شده ...دعوا شده
پسری که وسط راهرو سمت لویی دوید فقط همین دو کلمه رو گفت و با هیجانی پر از چاشنی ترس از راهی که اومده بود برگشت

CZYTASZ
The Man
Fanfiction❌COMPLET❌ #ژانر : معمایی_رومنس #larry اون مرد تو خونه ی رو به رویی ما زندگی میکنه